1402\01\10 01:40:18
۵ شب مانده به جشنواره دو نفر خود را ملزم کردند «غریب» به جشنواره برسد . از حق «بابک حمیدیان» نمیگذرم!
محمدحسین لطیفی گفت: ملزم نبودیم «غریب» به جشنواره برسد تا این که ۵ شب قبل از جشنواره دو نفر آدم خودشان را ملزم کردند که باید کار به جشنواره برسد. قاعدتا پشیمان نیستم ولی خوب می دانم که اگر زمان کافی برای تدوین، موسیقی و ... داشتم حتما ماجرا متفاوت بود...

# کودک - # بچه - # فروشگاه لباس بچه
محمدحسین لطیفی کارگردان فیلم «غریب» در خصوص فیلم پر سر و صدایش به نکات جالبی اشاره کرد.
غریب یکی از فیلم های برگزیده جشنواره فیلم فجر بود که با بازخوردهای متفاوتی از سوی مخاطبان سینما، داوران و منتقدان مواجه شد. لطیفی در این گفت و گو از کارگردانی، بازیگری، پروداکشن و… میگوید.
خاطرم هست که من سوم بهمن ماه رسیدم تهران و جشنواره ۱۲ بهمن قرار بود شروع بشود و فیلم در تاریخ ۱۸ بهمن به جشنواره رسید یادم هست من ۱۴ شبانه روز خانه نرفته بودم که حتی یک دوش بگیرم.قبلا اینگونه نبود که فیلمی به راحتی با تاخیر بتواند در جدول قرار بگیرد امسال این مسئله حالت عادی پیدا کرده بود که فیلم ها دیر میرسیدند ،آن زمان اینگونه نبود و اگر فیلمی دیر میرسید میگفتند تمام و خداحافظ. در دو روز پایانی فیلم رسید و همه معادلات را ریخت به هم ، جالب اینکه من از قبل هم مصاحبه ای داشتم که دوستان میگفتند نظر شما روی فیلم تان چیست؟ و گفتم من تا فیلم پخش نشود که نظر نمیدهم، مردم باید ببینند! اما یک چیزی را میدانم که اگر فیلم «روز سوم» برسد معادلات جشنواره را بهم میریزد. که آمد و معادلات را به هم ریخت و آن اتفاقات افتاد.
من سر میز هیات داوران رفتم و گفتم به من راست بگویید دلیل اینکه جایزه را به من دادید چه بود؟ برایم مهم است گفتند جایزه را گرفتی خوش باش دیگر! گفتم نه!دوستان با اصرار من یک نگاهی به هم انداختند و یکی از آنها گفت: روز اول دست در دست هم گذاشتیم و گفتیم هر فیلمی که غیر از مسائل تکنیکی، صداقت بیشتری داشته باشد جایزه را به آن میدهیم و جایزه را به شما دادیم چون فیلم شما صادق بود. خیالم راحت شد و گفتم احساس میکنم که این جایزه نزدیک به حق شد که من گرفتم.
در مصاحبه ای هم گفتم همه فیلم ها ارزشی هستند! فیلمی که عاطفه مادری را بالا ببرد ارزشی میشود، فیلمی که عشق را توضیح میدهد ارزشی است. فیلمی که رفتار انسانی را نمایش میدهد ارزشی است. من اینجا راجع به فیلم ارزشی صحبت نمیکنم من درباره گوشهای از تاریخ صحبت میکنم.
اگر توجه کنید فیلم «غریب» فیلمی نیست که سراسر جنگ باشد و ما میخواهیم راجع به شخصیتی صحبت کنیم و در یک مقطع زمانی با این شخصیت کار داریم.برای من در این فیلم مهمترین سرفصل این بود که شهید بروجردی را ببینیم. نرفتم که جنگ را به تصویر بکشم کما اینکه در «روز سوم» هم همین است.جالب اینکه یک تجربه قبلی هم درست چسبیده به این فیلم دارم که هنوز پخش نشده است، سریال سنجرخان وزیری که در ۲۴ قسمت تولید شده است که باید اینجا بگویم این سریال غریبانه ترین سریال در این سالها بوده است و کارگردان آن غریب ترین آدم است که من هستم.
الان یک سال است که این کار در غربتش خوابیده است باور کنید با دست خالی من این سریال را ساختم و آن کار هم مانند این فیلم جنگ دارد و دارای پروداکشن وسیعی است که شاید وقتی که سریال پخش شد متوجه آن بشوید.
این آدم را باید به خودم خیلی نزدیک ببینم و احساس کنم این آدم را میفهمم تا بتوانم زندگی آنها را فیلم کنم و شاید خیلی از شهداء را من نفهمم. شاید شهید والامقامی در دفاع مقدس ما هست ولی من شیوه زندگی و نگرشش به اطرافش و شیوه جنگیدنش را شاید متوجه نشوم و اگر بخواهم فیلم او را بسازم خب غلط می سازم. ماجرا اینگونه کلید خورد ؛ با حامد عنقا قرار کار دیگری را داریم او میگوید بیا این کار را بسازیم که اول قرار بود سریال باشد.
شرایط طوری بود که باعث شد که ما به لحاظ تامین امنیت نتوانیم آن طور که باید کار کنیم. دوستان هم حق داشتند!
بالغ بر ۱۶۰ دقیقه مونتاژ اولیه این فیلم است که از لحاظ تایمی ما باید در طول چهار یا ۵ ماه کار میکردیم یا مثل خیلی ها این کار هم میتوانست نزدیک به ۱۱-۱۲ ماه طول بکشد به نظرم این کار در یک شرایط استاندارد به لحاظ زمانی ساخته شد هر چند که با شرایط جوی و زمانی متفاوتی روبرو بودیم .
جنس کار طوری بود که اگر که حواس نویسنده پرت میشد به خصوص زمانی که این فیلمنامه باید از سریال به سینمایی لاغر می شد فضای درام از بین می رفت.آن وقت بود که خدای ناکرده مثل یک عمل جراحی که دیدید می روند کلیه چپ را بردارند طحال را بر میدارند و یا دندان سمت چپش درد میکند دندان کناری آن را می کشند و اتفاقات این گونه در درام ما هم میافتد و چون خودمان در داخل ماجرا بودیم متوجه این اتفاق ناگوار نمیافتادیم تا روز آخر .البته بعضی از اتفاقات هم سر صحنه رخ می دهد و شک نکنید که اگر تجربه و ممارست این سالهای کار نبود شاید در نقاطی از کار دچار مشکل می شدیم اما تلاشم این بود که با دقت و تمرکز کامل از هر آنچه که وجود دارد نهایت استفاده را ببرم شاید تماشاگری که فیلم را می بیند متوجه نحوه استفاده ما از گوشه به گوشه لوکیشن نباشد و شاید کسی نداند که ما هر بخشی از این فیلم را در گوشه ای قاب بسته ایم که همه اینها برمی گردد به سالها کار و توجه من به طراحی صحنه که حتما درکارگردانی کمک حالم است . شاید شب تا صبح می گفتیم و می خندیم اما همان شب من می دانستم که فردا چه فشاری روی خودم و تیم است و باید حواسم را جمع کنم تا چه اتفاقی بیفتد. شاید یکی از سختی های کار در کارگردانی این دست آثار این باشد که اول کارگردان باید صحنه را خودش بفهمد و درک کند و آن موقع دیگر گرفتن صحنه شاید خیلی کار سختی نباشد من هم برای دیدن آن سکانس و هدفی که از آن دارم خیلی با خودم کلنجار می رفتم و همین مسئله باعث می شد که تا آنچه می خواهم درخودم ته نشین نشود آماده ضبط نشود.
بی تردید همه این مسائل به بخشی از تجربه تو در فیلمسازی و کار کردن روی ژانرهای مختلف مرتبط است و ممارست های سالیانه در تمام این مدت به کمکت می آید تا بهترین انتخاب را انجام دهی و البته خودم را در همه چیز عاقل نمی دانم و ممکن است در جایی اشتباه هم داشته باشم اما تمام تلاشم این است که کاری را که درست است انجام دهم.
آدمی که سال ۵۶ سینمای جنگی دوست داشته و کردستان را با جنگ لمس کرده است حتما عقبه این کار را دارد و خوب می داند که چگونه باید وارد این بحث شود تا جان کلام منتقل شود. اگر سیگاری به دست یک شخصیت خاکستری می دهد و اندازه آن را می داند و اگر نوعی بازی از بازیگرش می خواهد آن را قبلا لمس کرده است و دنبال شلوغ کردن صحنه اش نیست چون می داند از هر سکانس چه می خواهد.به دنبال ادای دیالوگ و رفتارهای روز بودم تا کار قابل لمس از کار در بیاید چون افراد را در آن دوره خوب می شناسم به دنبال این نبودم که قهرمان سپید کار برای تماشاگر قابل لمس شود.ما وقتی که شهداء را تا این حد پاستوریزه می کنیم در واقع آنها را از مخاطبمان دور می کنیم یعنی گویی آنها و آن زمان آدمهایی بودند که آسمانی بودند و ما امروز زمینی هستیم.
بازی بابک حمیدیان و مهران احمدی وحتی فرهاد قائمیان حرف هایی برای گفتن داشت که جشنواره به راحتی حداقل از کنار ستاره این فیلم گذشت؟هیچ وقت راجع به حق خودم حرفی نزدم . این که حق چیست که در جشنواره راجع به آن صحبت کنیم بحث الان من نیست !این که حق من خورده شده یا خیر موضوع نمی تواند باشد چون نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم ! ولی راجع به بازیگران همیشه حساس هستم مثل یک مادر، چون بسیار بی انصافی کردند در ارتباط با بابک و بابت این مسئله از هیات انتخاب و داوران نمی گذرم.

بابک را دوستش دارم و اعتراف می کنم که او خیلی زحمت کشید برای این نقش و این فیلم نمی شود از کنارنام او گذشت. این که بازیگر خصوصا در این شرایط اینگونه مردانه بایستد و نسبت به این شهید عِرق داشته باشد و بازی کند و لحظه به لحظه جلو برود خیلی حرف است. شاید یکی دو بار در طول فیلمبرداری این کار تذکرهایی به بابک دادم و گفتم که بابک حواست هست که این نقش به فلان نقشت نزدیک نشود، مراقبت های من در این حد بود برای بابک ولی او بسیار حرفه ای و درست این نقش را فهمید و با تمام سختی ها و مخاطرات این نقش را در اجرا و بازیگری به جان خرید تا کاراکتر آن طور که باید و شاید و در شان شهید بروجردی است از آب در آید .گاهی در طول روز ۱۳ ساعت کار می کرد و این برای بازیگر سخت است.
دوستان را موظف می دانم که جواب بدهند چون حق آن بازیگر بود که کاندید شود .اگر نقش اول فیلم من بد بازی کرده است پس این فیلم نباید با اقبال مواجه شود و اگر فیلم مورد تایید کارشناسان و منتقدان است پس بازیگر اول من باید کارش را درست انجام داده باشد. نمی گویم چرا به مهران احمدی جایزه ندادید چون این کار را دوست ندارم اما همین که او کاندید شد یعنی نقش در جایگاهی که باید در آمده است . البته یکسری قواعد جشنوارهای هم وجود دارد مثلا میگویند این بازیگر قبلا سیمرغ گرفته و الان دیگر حقش نیست؟ و یک بحث هم در حواشی جشنواره بود که با بعضی از بازیگران تماس گرفتند و چون جواب ندادند و کاندیدشان هم نکردند، و البته از زوایای دیگر هم این ماجرا قابل بررسی است. به طور مثال می گویند سلیقه تیم داوری هم دخیل است و شاید این انتخابها برمیگردد به سیاستهای جشنواره؟ جواب همه این سوالات را باید داوران بدهند، اما زیباترین اتفاق شب اختتامیه جشنواره برای من حضور دختر شهید بروجردی بود که جایزه اش را تقدیم به بابک حمیدیان کرد او متوجه شد که در حق بابک خیلی بی معرفتی شده و دلش خواست که حداقل بگوید دم بازیگر گرم.
این برای هیات داوران کافی است که سرشان را خم کنند روبروی این دختر شهید و بگویند پوزش میخواهیم و دیگر نمیتوانیم به عقب برگردیم. اشتباه کردیم ما را حلال کنید! این را هم نگفتند.کاش این جمله را به دختر شهید بروجردی بگویند نمیخواهد به من و بابک بگویند. این فیلم ها را صدها بار ساخته ایم و در جشنواره ها آمده و رفته و فراموش شده ، آنچه میماند واقعیتی است که نباید از کنار آن به راحتی عبور کرد.
من خاطره ای بگویم از فیلم «سرعت»؛ اولین فیلم من سرعت بود و منتقدینی دست به قلم بردند مثل آقای گلمکانی که گفت امشب نتوانستم ننویسم.آن زمان فیلم اول و دوم هم داشتیم و ترکیب هیات داوران را هم یادم هست .من قبل از جشنواره یک مقدار تند هم صحبت کرده بودم و آن زمان که سی و اندی سن داشتم به اندازه امروز هم با تجربه نبودم اگرچه ۱۴ سال در سینما بودم .آن زمان انگار میخواستند بگویند که لطیفی حالت را جا می آوریم و اولین فیلم اکشن که سکوی پرتاب حسین لطیفی به سمت سینمای حرفه ای بود ۴ تا کاندید داشت به دو تا دیپلم افتخار دادند وبه یکی هم جایزه دادند یعنی که برو دنبال باقالی هایت!اینها آمده و رفته و من چون موضوع خودم بوده الان یادم هست! می گویند چرا حسین لطیفی تو داور نمی شوی؟ می گویم نمی خواهم!یکبار هیات انتخاب ایستادم بس است، داوری کار من نیست!چون باید پاسخگو باشم و مهمترین همین است که شما گفتید ارزش جشنواره ها این است که تخصصی است.قرار نیست مثل یک میهمانی همه چیز را بین یکدیگر تقسیم کنیم و برود چون این اتفاق یک ماجرای کاملا تخصصی است و حتی اگر سلیقه ای هم در میان باشد باید با تخصص اتفاق بیفتد. اصلا کارها برای همین داوری می شوند و تعداد داوران برای همین ۷ نفر یا ۵ نفر انتخاب میشود. یک نفر شاید ۵ بار پشت سر هم جایزه ببرد مانند کارن همایونفر ، چون بقیه همکاران ، موسیقی شان به او نرسیده است چه ربطی دارد که یک بازیگر چون قبلا جایزه گرفته باز نباید جایزه بگیرد؟ منظور این است که اگر این رویه تا امروز هم بوده این کار را نکنید.با تمام صداقت می گویم که همین چند روز پیش برای داوری جشنواره صد ثانیه تماس گرفتند و گفتم قطع به یقین هستم! چون فیلم کوتاه و مستند را بخاطر جوان ها که به این حرفه ورود میکنند داوری میکنم تا حواسمان به این افراد باشد چون در ورود و رفتار و برخورد ما میتواند مسیر حرفه ای آنها را تحت الشعاع قرار دهد.
ولی در سینمای حرفه ای و جشنواره فیلم فجر نه، روی من هیچ وقت حساب نکنید.
اصلا به هیات داوران نمی خواهم بی احترامی کنم. همیشه می گویم ترکیب! ما از ترکیب می فهمیم که چه اتفاقی می افتد. نمی خواستم درباره قضاوت دوستان چیزی بگویم اما وقتی هجمه بقیه شروع شد احساس کردم که حق من هم خورده شده و گلایهمند شدم .باور کن راجع به خودم کاری نداشتم اصلا ! نگران گروهی بودم که برای من کار کرده بودند، زحمت کشیده بودند و باید به حق شان می رسیدند!آن که شخصی است و می توانم دفاع کنم روی حرفم و هیات داوران رفقای بابک هستند ولی وقتی که می گوییم بهترین فیلم جایزه اش برای تهیه کننده است و اگر کاندیدش نمیکنیم این را میتوانم پشتش بایستم و حرف نمیزنم چون بار حقوقی دارد و مثل خیلی ها نیستم و این را شما مثلا در خبرگزاری حرف زدید باید پشتش بایستید ولی این را به زندان می روم دیگر آخرش و تهش این است.
نمی خواهم حرفی بزنم که بار حقوقی داشته باشد چون قواعد را می دانم اما نمی توانم نگویم که این یک تسویه حساب شخصی می تواند باشد!جایزه فیلم را که به تهیه کننده می دهند به کارگردان نمی دهند!
بعضی وقتها انتخاب ها این را نشان می دهد و بعضی وقت ها عدم انتخاب !این که مخاطب و بیننده با یک فیلم ارتباط برقرار کند و خیلی ها با گارد مخاطب فیلم باشند بحثی است که شاید محمد حسین لطیفی نخواهد به آن بپردازد. من سر صحنه بودم و رفتار بابک حمیدیان را در کار می دیدیم . او به عنوان یک بازیگر حرفه ای به شدت ذوق نقش دارد و حتی نوه شهید بروجردی که دو سکانس کوتاه در این فیلم بازی می کرد متوجه این حس و حال او و نزدیک شدن بابک به نقش را داشت .
من پشت صحنه می دیدم که بابک چقدر حواسش به تمام بازیگرها هست و مخصوصا این که با نوه شهید بروجردی ارتباطی جالب و متفاوت برقرار کرده بود که گویا یک بابابزرگ با نوه اش خلوت کرده و لذتش را می برد .آنجا بود که حس کردم که بابک نقش را پیدا کرده است. چون او این نقش را زندگی میکرد و بازی نکرد .اینقدر حواسش به بازیگرها بود که گاهی حس میکردم خودش را وقف این کار کرده است. بابک کل زمان کار سر پروژه بود و به عنوان یک بازیگر برایش مهم بود که حال همه خوب باشد و حتی روی حس و حال تمام بازیگران رفتار حرفه ایش تاثیر گذار بود.با این که تمام روزها آفیش بود و شاید روزهای کمی بود که حضور نداشته باشد با این حال سر صحنه می آمد و کار همه همکارانش را پیگیری می کرد و حواسش به بازیگران دیگر بود. از لحاظ روحی انگیزه می داد و کمک میکرد.
به من گاهی می گفت که فلانی کارش تمام شده میخواهید برود استراحت کند چون به عنوان بازیگر درک میکرد که یک بازیگر الان نیاز به استراحت دارد .مثل یک پدر کنار کار ایستاده بود و برایش مهم بود که نتیجه کار چه میشود.
به دلیل اینکه اگر من قرار باشد پسرفت کنم حالم بد می شود اگر بگویند به من این فیلم شما از «روز سوم» هم بهتر است من باید حالم خوب بشود در صورتی که آنقدر به روز سوم» عِرق دارم که بگویم اینگونه نگو! ولی وقتی او اینطور سخن می گوید برای من کافی است .
اگر این فیلم را با هدف دیدن یک اثر دفاع مقدسی دنبال کند قطعا می تواند با تبلیغات دهان به دهان این فیلم هم فروش خوبی داشته باشد.
در بحث فروش و گیشه اول باید ما یک کار پرجاذبه و سرگرم کننده بسازیم و بعد بتوانیم راجع به آن حرف بزنیم . راجع به بیوگرافی شهداء فیلم های زیادی ساخته شده و من خودم سالهای قبل در فیلمی به عنوان دستیار بودم که متاسفانه آن فیلم در آرشیو ماند که شاید اگر اکران می شد فیلم خوبی بود و می توانست مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.من به عنوان دستیار در چند فیلم و سریال کنار آقای لطیفی بودم که بازخوردهای متفاوتی داشته اما باید بگویم آقای لطیفی در هنگام ساخت فیلم «غریب» به لحاظ روحی و روانی هم متفاوت بود.
همیشه به خودم می گویم با منطق و عقل فیلم را نساز! منطق وعقل در فیلمنامه هست و فیلمنامه کار خودش را می کند و تو دیگر راحت باش و فیلمت را بساز ! این یعنی چه؟ یعنی ترس را رد کن چون ته آن هیچ اتفاقی نمی افتد. به هم میزان که ممکن است خوب بشود به همان میزان ممکن است خراب بشود.
اما بارها دیدم که با اشراف کامل روی صحنه ها و آنچه قرار است در سکانس ها رخ بدهد آمادگی کار را دارد. این کار در لوکیشن های متفاوت فیلمبرداری شد ودر بسیاری از اوقات شاید شما متوجه نشوید که این تعدد لوکیشن در یک سکانس چگونه رخ داده است. الان که فیلم را می بینید اگر بپرسید این سکانس در کجا ضبط شده است شاید بگویم منظورتان کدام نما وپلان است! با این همه سختی کار به خاطر هدایت بازیگران ، میزانسن ، جای دوربین، پیامک سکانس و …او همیشه خودش از همه پیش بود و همین مسئله در موفقیت کار موثر است.
چرا که کارگردان اگر به جزئیات مشرف باشد طبیعتا سر صحنه بهترین برداشت را خواهد داشت.
شاید گاهی اوقات برای پیدا کردن یک نما مدتها وقت بگذارم و شاید تیمم از این مسئله حتی خسته شود یادش بخیر برای گرفتن یک پلان از سردر استانداری کلی جستجو کردیم. معتقدم برای به دست آمدن جان سکانس باید همه چیز دست به دست هم دهد از فیلمنامه ، صحنه، کار بازیگران گرفته تا جای دوربین و …
من فکر می کنم می شود بدون لوکیشن های عظیم و توپ و تانک هم به آن چه می خواهیم دست پیدا کنیم.
ولی آشنایی من با میثم مولایی برمی گردد به خوابگاه دختران که او پشت صحنه آن کار را ساخت. کم با هم مراوده نداشتیم . رصد او بر من و اینکه سلیقه من چیست کمک کرد تا به سرعت به یکدیگر نزدیک شویم و با حس و حال خوبی که به من می داد با خیال راحت کار را به او سپردم تا جایی که کم کم خودم هم به تدوین اضافه شدم و با تغییرات بسیار کمی کار پیش رفت.
فکر نکردید به جای زوم بک ها به سراغ کات کات بروید که کار به لحاظ بصری شکیل تر بشود؟ آن بحث مستند بودن سر جایش ولی خیلی از جاها من زوم را با حرکت همراه کردم و آن زوم و حرکت اتفاقاتی است که دوستان ما شاید متوجه آن نشدند . سینمای هالیوود سالهاست که دارد از این تکنیک خوب استفاده می کند. شاید باورتان نشود این قدر که حساسیت روی زوم داشتم روی تجهیزات دیگر و حتی خود دوربین نداشتم و می گفتم دوربین مرا بگیر اما زوم بماند.
حتی در سکانس هایی که مطمئن بودم از آن استفاده نمی کنم هم زوم کنار دستم بود.
البته دیالوگ های زیبای نویسنده هم در این مسیر بسیار موثر است و این حالی که هست همه بزرگی شهید بروجردی را ما در آن می بینیم. که می گوید هستند کسانی که بعد از من کردستان را حفظ کنند.واقعا حال من وقتی که آن پلان را می بینم خراب می شود و آن شعر زیبایی که در ادامه با صدای بابک می آید که انتخاب حامد است. سر و ته همین بود و برای من مهم بود که تکه اول طوری باشد که بیننده فکر کند که واقعا گرفتنش و …(با توجه به لو رفتن داستان ادامه صحبت های محمد حسین لطیفی در خصوص سکانس فینال را منتشر نمی کنیم).
حالا دختر شهید بیشتر شنیده و لمس نکرده ولی همسرش می تواند بگوید که این نبوده ولی چشمانش به اشک می نشیند و تشکر می کند علیرغم اینکه خیلی ها سعی کرده بودند که جو ایجاد کنند که نمی دانی چه اتفاقی افتاده! باور نمی کنید حامد عنقا چند سپر مراقبت کرد تا این کار به نتیجه برسد. دخترشان هم سر صحنه حاضر شدند و از آنچه در فیلم رخ داده راضی بودند و اتفاقی که در مراسم اختتامیه توسط ایشان رخ داد نیز نشانگر لطف شان به فیلم و البته بابک حمیدیان بود که مدتها در ذهن همه خواهد ماند .
بازنشر از : منبع: صبا