بهترین بازیگران سینمای ایران بعد از انقلاب/زنان
شاید نیازی به تکرار نباشد که به دلیل چارچوب قوانین زنان در اجتماع با محدودیتهای زیادی مواجهند و آنها بیشتر از مردان با سدی بر سر راه پتانسیلها و استعدادهای خود مواجه میشوند. هنر به طور ویژه به دلیل ماهیت آزادانهای که دارد، بیشتر از سایر حوزهها زنان را با چارچوبها و قوانینش به چالش میکشد.
این چنین است که به راحتی میتوان گفت بازیگران زن سینمای ایران، حتی بهترین بازیگران زن سینمای ایران، تمام بالقوه خود را به بالفعل تبدیل نمیکنند، چون اصلاً امکانش را ندارد. محدودیتها اجازه نمیدهد. یا بهکل حذفت میکند یا تو را به طرحوارهای از آنچه هستی، یا میتوانی باشی و سزواراش هستی، تبدیل میکند.
نه به خود واقعیات با تمام پتانسیلهای آشکار و نهانت. این البته میتواند درباره مردان هم صدق کند اما چنانچه پیش از این گفته شد، زنان را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. با این حال، در همین شرایط، بازیگران زن سینمای ایران توانستهاند به دستاوردهایی برسند، بدرخشند، گاهی حتی بر صحنههای جهانی، البته به همان اندازهای که جهان ما را به بازیهایش راه میدهد، و برای سینمای ایران تاریخ بسازند.
پیش از این مفصل درباره بهترین بازیگران زن سینمای ایران بعد از انقلاب در مطلب دیگری نوشتم که میتوانید به آن مراجعه کنید.
سوسن تسلیمی

باز هم نیازی به تکرار نیست که سوسن تسلیمی اگر در ایران میماند و اگر شرایط طور دیگری بود، اتفاقات خیلی خوبی میافتاد. او جزو معدود بازیگران زن سینمای ایران بود که فقط بازیگر نبود. در واقع، از معدود زنان ایران بود که فقط اجراگر نبودند.
ایدهپرداز و صاحب فکر هم بودند، و عملگرا. البته داریم از دورهای حرف میزنیم که نه اینترنت بود و نه شبکه اجتماعی و هنوز سینما جایی بود که برای زنان خوب نبود. اتفاقاتی در حال رخ دادن بود اما عموم جامعه همچنان نگاه بدبینانهای به زنان و تصویر زنان بر پرده داشتند.
سوسن تسلیمی از بخشی از تئاتر روشنفکرانه ایران (کارگاه نمایش) میآمد که در سالهای پایانی پیش از انقلاب رونق گرفته بود که ردپایش به جشن هنر شیراز میرسد. او از تفکری که میآمد که میان مرد و زن تفاوتی نمیدید، بنابراین میتوانست حضور غیرمنفعلانه داشته باشد. سوسن تسلیمی زن و بازیگر قدرتمندی بود.
این را میتوان از تأثیر آشکارش بر سینمای بهرام بیضایی فهمید. «چریکه تارا» و «باشو غریبه کوچک» را به خاطر آورید. یا هر جای دیگری که حضور داشته، مثل «طلسم» که به همراه همسرش داریوش فرهنگ ساختند.
متأسفانه باید یک حیف بزرگ به خاطر جای خالی او (و البته امروز خیلیهای دیگر) گفت. داریوش فرهنگ در «دو فیلم با یک بلیت» سعی کرد این را با شخصیتی که افسانه بایگان نقشاش را بازی میکرد، بگوید.
فریماه فرجامی

ترکیب زیبایی و هوش و استعداد برای یک زن ترکیب خطرناکی است. بهخصوص در جامعهای که همچنان ترجیح میدهد زن در پستوی خانه بماند.
فریماه فرجامی مصداق بارز این ترکیب است. زنی که با وجود زیبایی چهره که میتواند به راحتی او را به موجودی ظریف و لطیف در نگاه عمومی تبدیل کند، برای نقشهای سخت ساخته شده بود. نگاهی به کارنامهاش اگر بیندازید میبینید حتی یک بار هم نقش یک زن فقط زیبا را که معشوقه یا مادر کسی باشد، بازی نکرده است.
نقشاش در «پرده آخر» نزدیکترین نقش به این تصویر کلیشهای زنان است. در «خط قرمز» زن روشنی است که با یک ساواکی ازدواج میکند، در «سرب» پناهندهای نفرینی که سرش را تیغ میاندازند، در «تیغ و ابریشم» معتادی است که در زندان خودکشی میکند، در «نرگس» یکی از عجیبترین و سمپاتیکترین شخصیتهای زن تاریخ سینمای ایران را بازی کرده و در «مادر» یکی از بهترین بازیهایش را در نقش یک زن اثیری مالیخولیایی به نمایش گذاشته است. متأسفانه بعد از اسم فریماه فرجامی هم یک آه بلند از سینه برمیآید.
بازیگری که عمر دوران شکوفاییاش از یک دهه بیشتر تجاوز نکرد. فریماه فرجامی پروانهای بود که در آتش سوخت.
گلچهره سجادیه

گلچهره سجادیه همچون فریماه فرجامی و سوسن تسلیمی متعلق به دورهای از سینماست که نقشهای زنان در آن به کلیشهها محدود نمیشد. این تا حد زیادی به خاطر کارگردانانی است که در آن دوره هنوز جوان بودند و فیلمسازی شاید کمی آسانتر بود.
همهچیز آسانتر بود. گلچهره سجادیه همچون فریماه فرجامی سینما را با مسعود کیمیایی شروع کرده و بهترین نقشهایش را هم با او کار کرده است. اگرچه او هم همچون فریماه فرجامی نتوانست از دهه هفتاد عبور کند و دوران شکوفاییاش به همان چند فیلم دهه شصت و هفتاد محدود شد.
به جز فیلمهای کیمیایی، سجادیه در سینمای جنگ هم حضور مؤثری داشت. «سرزمین خورشید» احمدرضا درویش و «هیوا» رسول ملاقلیپور را به یاد بیاورید. معصومیت چهره او در کنار نگاه نافذ و مقتدرش دقیقاً همان چیزی بود که سینمای جنگ ایران برای پرسونای زن دوست داشت.
زنی که باایمان و عاشق و حامی و فداکار است. خوبی سجادیه این بود که این نقش را شیک بازی میکرد. این را در «هیوا» میتوان دید.
کیمیایی از همین ویژگی او به شکل دیگری استفاده میکرد. در هر سه فیلمی که با او کار کرده است. زن رنجکشیده قوی عاشق.
سکانس دیدار دوباره طلعت و رضا در «رد پای گرگ»، در حالی که آرام به سمت در میآید و میگوید: «سلام رضا.»، یکی از لحظات بهیادماندنی او در سینمای ایران است.
لیلا حاتمی

لیلای سینمای ایران فرزند سینماست. تنها دختر علی حاتمی و زری خوشکام که اگرچه این فرصت را پیدا نکرد در سینمای پدرش بدرخشد، به یکی از درخشانترین ستارگان سینمای ایران تبدیل شد. یک بازیگر حرفهای در تمام سطوح که با کارهای خوبش به صحنههای بینالمللی هم راه پیدا کرد.
میگویند مسیر زندگی آدمها از پیش مشخص شده است؛ اگر این حقیقت داشته باشد، مسیر زندگی لیلا حاتمی از زمانی که در شکم مادرش بوده، مشخص بوده است. با کودکیای که او پشت سر گذاشت و ویژگیهای ظاهریاش اگر به بازیگر و ستاره سینما تبدیل نمیشد، جای تعجب داشت. خوشبختانه، پتانسیلش را هم داشت و اعتبار حضورش فقط به یک نام خانوادگی معتبر محدود نشد.
او از آن دسته بازیگرانی بود که آنچه را برای بازیگری و درخشش روی پرده لازم است، داشت. اول و مهمتر از همه اینکه چهرهاش با حجاب در برابر دوربین خوب جلوه میکرد و این برای زنان بازیگر سینمای ایران یک امتیاز ویژه است. چون اجازه نمیدهد هر چهره زیبایی به درد سینما بخورد، باید دوربین با حجاب با او خوب باشد.
لیلا حاتمی اولین بار در فیلم پدرش در برابر دوربین سینما قرار گرفت اما با «لیلا» داریوش مهرجویی بود که نامش بر سر زبانها افتاده بود.
«لیلا» آخرین فیلم سهگانه زنانه مهرجویی فیلم سرحال و قویای بود و لیلا توانست با همان معصومیت خاص و بازی زیرپوستیاش نوید یک ستاره تازه را به سینمای ایران بدهد. گزیدهکاری او در سالهای بعد در انتخاب فیلم و کارگردان باعث شد تکتک نقشهایش در دهه هفتاد همچنان جزو بهترین کارهای کارنامه بازیگریاش باشن و این روند در سالهای بعد هم ادامه داشت. حتی در سالهای افول سینمای ایران هم میتوان از عملکرد لیلا در انتخاب فیلم و بازی دفاع کرد.
او یکی از محبوبترین بازیگران سینمای ایران است که سخت بشود به عملکردش ایراد گرفت. نقشهای متنوعی را هم انتخاب کرده و نخواسته در آن پرسونای معصوم دوستداشتنیاش باقی بماند. حمید نعمتالله به طور ویژه خیلی دوست دارد این پرسونای معصوم حاتمی را در هم شکند.
اولین کارگردانانی که این کار را با لیلا کردند، مسعود کیمیایی و فریدون جیرانی بودند که تشخیص دادند او به جز این زنان باحیای دوستداشتنی یک وجه وحشی سرکشی دارد که اگر بروز پیدا کند، نتیجه حتی بهتر از آن پرسونای مرسوم خواهد شد.
هدیه تهرانی

سوپراستار سینمای ایران به معنای واقعی کلمه. هنوز هم این پتانسیل را دارد که مخاطبان زیادی را به سالنهای سینما بکشاند. هدیه تهرانی در سال ۱۳۷۵ با فیلم «سلطان» مسعود کیمیایی وارد سینما و خیلی زود به یکی از ستارههای سینما تبدیل شد.
او با چهره خاص، قد بلند و بازیگری متفاوتش، حضوری منحصربهفرد روی پرده داشت. در همان سالها، لیلا حاتمی نیز با فیلم «لیلا» داریوش مهرجویی مطرح شد، اما سبک بازی و چهرهاش معصومیتی داشت که متفاوت از تهرانی بود. نیکی کریمی نیز از قبل در سینما حضور داشت، اما تهرانی چهرهای تازه و متفاوت را به سینمای ایران معرفی کرد.
تهرانی در فیلمهایی مانند «غریبانه» سامان مقدم، «قرمز» فریدون جیرانی و «شوکران» بهروز افخمی نقشهایی تأثیرگذار ایفا کرد و برای فیلم «قرمز» برنده سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد.
حضورش در فیلمهای پرفروش و موفق دهه هفتاد و هشتاد، مانند «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی و «چهارشنبهسوری» اصغر فرهادی، جایگاه او را بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران زن سینمای ایران تثبیت کرد. بازی متفاوت او در «چهارشنبهسوری» که نقش زنی مشکوک به خیانت همسر را ایفا میکرد، دومین سیمرغ بلورین را برایش به ارمغان آورد. با این حال، تهرانی از اواخر دهه هشتاد بهتدریج از سینما فاصله گرفت و فعالیتهایش کمتر شد.
هرچند با فیلمهایی مثل «هفت دقیقه تا پاییز» دوباره مورد توجه قرار گرفت، اما دیگر آن ستاره پرفروغ دهههای پیشین نبود. در سالهای اخیر، بیشتر به فعالیتهای محیط زیستی و خیریه پرداخته و کمتر در سینما حضور دارد.
نیکی کریمی

«عروس» سینمای ایران، نخستین بازیگر زن ستاره بعد از انقلاب بود که پیش از او چنین زیباییای در سینمای ایران کمتر دیده میشد. او با فیلم «عروس» بهروز افخمی (1369) در کنار ابوالفضل پورعرب به شهرت رسید و به اولین جوان اولهای سینمای بعد از انقلاب تبدیل شد.
زیبایی خیرهکنندهاش باعث شد به سرعت مورد توجه کارگردانان برجسته قرار گیرد و حتی با بازیگران هالیوود مقایسه شود. کریمی سال 1371 در «رد پای گرگ» مسعود کیمیایی نقشی کوتاه داشت، اما در «سارا» داریوش مهرجویی، که اقتباسی از «خانه عروسک» هنریک ایبسن بود، درخشید و جایزه بینالمللی بازیگری را دریافت کرد. پس از آن در «پری» مهرجویی نیز بازی کرد و جایگاهش به عنوان یکی از چهرههای اصلی سینما تثبیت شد.
او در دهه هفتاد بسیار پرکار بود و در فیلمهای متعددی حضور یافت.
در این دوره، همکاری با کارگردانان مطرحی مثل ابراهیم حاتمیکیا در «بوی پیراهن یوسف» و تهمینه میلانی در «دو زن» که برایش دیپلم افتخار جشنواره فجر را به ارمغان آورد، از نقاط درخشان کارنامهاش بود. کریمی در دهه هشتاد با دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر برای فیلم «دیوانهای از قفس پرید» احمدرضا معتمدی، به نقشهای متنوعتری روی آورد. او در ژانرهای مختلف از کمدی تا فیلمهای مستقل و هنری ظاهر شد و تجربههایی در سینمای تجاری نیز داشت.
در ادامه مسیر، به کارگردانی، ترجمه و داوری جشنوارههای بینالمللی روی آورد، در تئاتر و تلویزیون نیز حضور یافت اما تمرکزش همچنان بر سینما باقی ماند.
بیتا فرهی

بیتا فرهی در شرایطی وارد سینما شد که بعد از سینمای جدی عقیدتی ابتدای دهه شصت، سینما کمکم آماده حضور بیشتر زنان بود. بازیگران زن قدیمی ممنوعالکار شده بودند و نیاز به چهرههای جدید حس میشد. او که از خانوادهای فرهنگی بود، پیش از انقلاب عنوان دختر شایسته را کسب کرده و در آمریکا تحصیل کرده بود.
ناصر چشمآذر او را برای فیلم «هامون» به داریوش مهرجویی معرفی کرد. نقش را گرفت و با اجرای تأثیرگذار شخصیت مهشید در کنار خسرو شکیبایی، در یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران درخشید. بازی در «هامون» جایزه دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد و او را بهعنوان چهرهای شناختهشده مطرح کرد.
فرهی پس از «هامون»، تا دو سال در فیلمی حضور نیافت.
همکاری دومش با مهرجویی در «بانو» بود، که در آن نقش اول را داشت، اما توقیف فیلم مسیر حرفهایاش را تحت تأثیر قرار داد. او بعد از وقفهای سهساله، با فیلم جنگی «کیمیا» ساخته احمدرضا درویش بازگشت و بار دیگر نامزد دریافت جایزه جشنواره فیلم فجر شد. او گزیدهکار بود اما بعد از سیمرغ، در هفتاد پرکار شد و در فیلمهای کارگردانانی چون سیروس الوند و اصغر هاشمی حضور یافت.
اما بازی متفاوتش در «اعتراض» مسعود کیمیایی بود که یک بار دیگر او را در کانون توجه قرار داد. فرهی در این فیلم از تصویر همیشگی شیک خود که در «خانه روی آب» فرمانآرا بهترین حالتش را شاهد بودیم، فاصله گرفت و نقش یک زن سبزیفروش را بازی کرد. در دهه هشتاد، در فیلم «خونبازی» رخشان بنیاعتماد نقش مادر دختری معتاد را بازی کرد و بار دیگر نامزد جایزه جشنواره فیلم فجر شد.
اما پس از آن کمتر در سینمای جدی دیده شد و عمدتاً به تلویزیون روی آورد. فرهی با وجود استعداد و حضور در بعضی از بهترین آثار سینمای ایران، هیچگاه بهاندازه زیبایی و تواناییهایش نقش دریافت نکرد.
فاطمه معتمدآریا

فاطمه معتمد آریا، بازیگر برجسته ایرانی، فعالیت هنری خود را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد. او ابتدا در عروسکگردانی و صداپیشگی مجموعههایی مانند «مدرسه موشها» و «خونه مادربزرگه» به شهرت رسید.
با ورود به سینما در نیمه دوم دهه شصت، خیلی زود به یکی از چهرههای درخشان بازیگری تبدیل شد. نخستین سیمرغ بلورین خود را سال 1367 برای فیلم «برهوت» دریافت کرد و بعد برای بازی در نقش مکمل در فیلم تحسینشده بهرام بیضایی «مسافران». این جایزه، دو سال متوالی دیگر برای بازی در فیلمهای «یک بار برای همیشه» ساخته سیروس الوند محصول 1371 و «همسر» مهدی فخیمزاده محصول 1372 تکرار شد.
و بدین ترتیب، فاطمه معتمد آریا به رکورددار سیمرغ بلورین فجر میان بازیگران زن ایرانی تبدیل شد.
دهه هفتاد و هشتاد دوران اوج معتمد آریا بود. او با کارگردانان مطرحی همکاری کرد و در فیلمهایی مانند «روسری آبی» رخشان بنی اعتماد و «مرد عوضی» محمدرضا هنرمند به موفقیت رسید. توانایی او در ایفای نقشهای کمدی و درام، جایگاه او را در سینمای ایران مستحکم کرد.
بازی احساسیاش در فیلم «گیلانه»، در نقش مادری که از فرزند معلول جنگیاش مراقبت میکند، به یکی از نقاط عطف کارنامه هنری او تبدیل شد. با وجود محدودیتهای کاری و ممنوعیتهای موقت، محبوبیت معتمدآریا نزد مخاطبان کاهش نیافت. او نهتنها در سینما بلکه در تئاتر و تلویزیون نیز حضور مؤثری داشته است.
چهره و بیان منحصربهفرد او، بدون وابستگی به استانداردهای رایج زیبایی در سینما، او را به یکی از ستارگان ماندگار سینمای ایران تبدیل کرده است.
جمیله شیخی

جمیله شیخی، متولد 1309 در زنجان، از پیشگامان تئاتر ایران بود. او که دانشآموخته نمایش و کارمند رسمی اداره تئاتر بود، در دهه سی همراه با بزرگان نمایش، گروهی تشکیل داد و از جمله کسانی بود که باعث آشتی مردم با تئاتر شد.. اولین بار سال ۱۳۳۶ با نمایش «پدر» اثر استریندبری روی صحنه رفت و نخستین تلهتئاترش را در سال ۱۳۳۹ با علی نصیریان کار کرد.
حضور پررنگ او در تلهتئاتر و کارگردانی نمایش، نامش را در تاریخ هنر ایران ماندگار کرد. قدرت بازیگریاش در نقشهای مثبت و منفی، او را به چهرهای توانا و پرمخاطب، بهویژه در تئاتر و تلویزیون، تبدیل کرد.
حضور او در سینما کمتر اما قدرتمند بود. نخستین تجربه سینماییاش در «خانهخراب» (1354) بود.
پس از انقلاب، با فیلم «قرنطینه» (1361) بازگشت و بازیاش در «پرنده کوچک خوشبختی» مورد توجه قرار گرفت. اما نقطه عطف کارنامه سینماییاش بازی در «مسافران» (1370) بهرام بیضایی بود که برای آن سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. شیخی را در تلویزیون دهه شصت و هفتاد با تلهتئاترها و سریالهای محبوبش به خاطر داریم.
بازیاش در مجموعه «پدرسالار» (1372) در کنار حمیده خیرآبادی، توانایی او را در تلویزیون نیز تثبیت کرد. او در «لیلا» (1375) داریوش مهرجویی، در نقش مادرشوهری سختگیر، بار دیگر سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد. آخرین حضور موفقش در سینما با «کاغذ بیخط» (1380) ناصر تقوایی بود.
صدای نافذ و بازی باورپذیرش در نقشهای دشوار، شیخی را به یکی از مادران تأثیرگذار تئاتر و سینمای ایران تبدیل کرد.
ترانه علیدوستی

ترانه علیدوستی یکی از برجستهترین بازیگران زن سینمای ایران پس از انقلاب است که با انتخابهای هوشمندانه و بازیهای درخشان، جایگاهی ویژه در سینما به دست آورده است. او که متولد دهه شصت است، از معدود بازیگران نسل خود محسوب میشود که توانسته در کنار بهترینهای تاریخ سینمای ایران قرار بگیرد. علیدوستی نخستین موفقیت بزرگ خود را سال ۱۳۸۰ در پانزده سالگی با فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» ساخته رسول صدرعاملی به دست آورد.
بازی خوب او در این فیلم بهخصوص به عنوان یک نقشاولی هم توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد و هم یک سیمرغ بلورین برایش به همراه داشت.
او در ادامه مسیر خود، در دهه هشتاد با وسواس بیشتری نقشهایش را انتخاب کرد و به جای پرکاری، بر کیفیت آثار خود تمرکز داشت. همکاریهای او با اصغر فرهادی نقطه عطفی در کارنامهاش بود. او در فیلمهای «شهر زیبا» و «چهارشنبهسوری» حضور یافت و هرچند در فیلم دوم نقش پررنگتری نداشت، اما درک درستش از نقش مورد تحسین قرار گرفت.
همکاری بعدی او با فرهادی در فیلم «درباره الی» (۱۳۸۷) بود که به یکی از آثار ماندگار سینمای ایران تبدیل شد و علیدوستی را در سطح بینالمللی مطرح کرد. او در سینما گزیدهکار بود و برخلاف بسیاری از همدورهایهایش، هرگز به تلویزیون نرفت، بهجز حضور در سریال موفق «شهرزاد» ساخته حسن فتحی که او را به چهرهای مردمیتر تبدیل کرد. در تئاتر نیز تنها همکاریهایی با محمد رحمانیان داشت اما بیشتر بر سینما متمرکز ماند.
علیدوستی علاوه بر بازیگری، در زمینه نویسندگی و ترجمه نیز فعالیت کرده و برای ترجمه اثری از آلیس مونرو جایزهای ادبی دریافت کرده است.
یکی از بهترین نقشآفرینیهای او در فیلم «پذیرایی ساده» مانی حقیقی (۱۳۹۰) رقم خورد که در آن توانست تصویری متفاوت از تواناییهایش به نمایش بگذارد. اما نقطه عطف بعدی کارنامه بینالمللی علیدوستی با فیلم «فروشنده» (۱۳۹۴) به کارگردانی اصغر فرهادی بود که در جشنوارههای جهانی درخشید. پس از «فروشنده» علیدوستی کمکار شد و نقشهای کمتری را پذیرفت.
آخرین فیلم مهم او «برادران لیلا» به کارگردانی سعید روستایی بود که اگرچه مورد تحسین قرار گرفت، اما به دلایل مختلف به نمایش عمومی در ایران درنیامد.
گوهر خیراندیش

گوهر خیراندیش از دهه ۱۳۵۰ فعالیت هنری خود را آغاز کرده و همچنان در سینما، تلویزیون و تئاتر حضور دارد. او متولد ۱۳۳۳ در شیراز است و از دوران دبیرستان با تئاتر آشنا شد. پس از ازدواج با جمشید اسماعیلخانی، هر دو در اداره فرهنگ و هنر شیراز مشغول به کار شدند.
در سال ۱۳۵۷ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و فعالیتش را در تئاتر شهر و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز کرد. خیراندیش در سینما، تلویزیون و تئاتر نقشهای متعددی را ایفا کرده و به دلیل توانایی بالایش در ایفای نقشهای مکمل، به یکی از شناختهشدهترین چهرههای بازیگری ایران تبدیل شده است. در تلویزیون، او بارها در نقش مادر و همسر ظاهر شده و یکی از مادران محبوب سریالهای تلویزیونی در کنار ثریا قاسمی محسوب میشود.
خیراندیش پس از انقلاب، نخستین حضور سینمایی خود را در فیلم «روزهای انتظار» (۱۳۶۵) تجربه کرد، اما در دهه ۱۳۷۰ با بازی در فیلم «بانو» به کارگردانی داریوش مهرجویی درخشید. با این حال، توقیف فیلم مانع از دیدهشدن گسترده تواناییهای او شد.
شهرت عمومی او در سینما با فیلم «مدرسه پیرمردها» آغاز شد و همزمان با بازی در سریال «روزی روزگاری» محبوبیت بیشتری پیدا کرد. در دهه ۱۳۷۰، خیراندیش در سینما، تلویزیون و تئاتر حضور فعالی داشت و نقشهای مکمل ماندگاری را در درامهای اجتماعی و خانوادگی ایفا کرد.
بازی او در فیلم «چهره» (۱۳۷۴) ساخته سیروس الوند باعث شد نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شود. همچنین حضور کوتاهش در فیلم «میکس» داریوش مهرجویی (۱۳۷۸) بهیادماندنی بود. دهه ۱۳۸۰ دوران اوج بازیگری خیراندیش بود.
او در فیلم «نان، عشق و موتور هزار» (۱۳۸۰) ابوالحسن داوودی توانایی خود در نقشهای کمدی را نشان داد و در «ارتفاع پست» (۱۳۸۰) به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، یکی از تأثیرگذارترین بازیهای خود را به نمایش گذاشت که برایش دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را به همراه داشت. خیراندیش، سال ۱۳۸۱، با بازی در «رسم عاشقکشی» ساخته خسرو معصومی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر را کسب کرد. در ادامه، در فیلمهای موفق تجاری چون «دنیا» (۱۳۸۲)، «نقاب» (۱۳۸۳)، «مکس» (۱۳۸۳) و «دایره زنگی» (۱۳۸۶) بازی کرد.
در تلویزیون، مهمترین نقش او در این دوره حضور در سریال تاریخی «مختارنامه» بود.
همچنین در اواخر دهه ۱۳۸۰ پس از یک وقفه طولانی، با تئاتر «ملاقات با بانوی سالخورده» به کارگردانی حمید سمندریان به صحنه بازگشت. در دهه ۱۳۹۰، خیراندیش دیگر گزینه ثابت نقشهای مادر و همسر شد و تمرکز بیشتری بر ژانر کمدی داشت. بازی در فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» (۱۳۹۲) بار دیگر تواناییهای او را به نمایش گذاشت.
همکاری با سامان مقدم در فیلم «مکس» منجر به حضور موفق او در سریالهای کمدی شبکه نمایش خانگی شد. همچنین با همکاری با مهران مدیری در مجموعههای تلویزیونی، به محبوبیت او در این ژانر افزایش یافت. گوهر خیراندیش یکی از معدود بازیگرانی است که توانسته در طول چندین دهه فعالیت هنری، همچنان در اوج باقی بماند و با حضور در آثار متنوع، بهویژه در ژانرهای درام و کمدی، جایگاه ویژهای در سینمای ایران پیدا کند.
گلاب آدینه

گلاب آدینه بیش از آنکه بازیگر سینما باشد، بازیگر تئاتر است اما در سینما هم بازیگر توانایی بوده است.
او متولد ۱۳۳۲ در تهران و فارغالتحصیل اقتصاد سیاسی است. فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۵۴ با گروه تئاتر «پیاده» آغاز کرد و همچنان در این عرصه فعال است. اولین حضور سینماییاش در سال ۱۳۵۹ بود، اما با سریال «سلطان و شبان» (۱۳۶۰) به شهرت رسید.
همکاری موفق او با رخشان بنیاعتماد از فیلم «زرد قناری» (۱۳۶۷) آغاز شد. آدینه در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ علاوه بر بازیگری، به آموزش بازیگری نیز پرداخت. او چندین نمایشنامه از بهرام بیضایی مانند «مرگ یزدگرد» و «سلطان مار» را به روی صحنه.
در سینما، با فیلم «روسری آبی» (۱۳۷۳) بنیاعتماد تصویری بهیادماندنی از یک کارگر ساده به نمایش گذشت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد. او همین شخصیت و سبک بازی را در فیلمهایی دیگر بنیاعتماد، «بانوی اردیبهشت» و «زیر پوست شهر» هم تکرار کرد.
آدینه در دهه هفتاد پرکار بود و در فیلمهای اجتماعی نقشهای باورپذیری از زنان طبقه کارگر ارائه کرد. بازی در «زیر پوست شهر» تصویری واقعی از زنانی بود که بار مشکلات خانوادگی را به دوش میکشند.
در دهه هشتاد در سینما کمکارتر شد. مثل همیشه تمرکزش روی تئاتر بود و در تلویزیون هم فعالتر شد. نقشی کوتاه اما بهیادماندنی، همان نقش آشنای زن طبقه محروم را در «زندان زنان» منیژه حکمت بازی کرد.
اما دو نقش مهم و بازی درخشان را در این سالها در دو فیلم خوب داشت. یکی «مهمان مامان» داریوش مهرجویی و «وقتی همه خواب بودند» فریدون حسنپور که برای هر دو نامزد دریافت جایزه سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد. شاید بعد از حمیده خیرآبادی، مادر گلاب آدینه در «مهمان مامان» ماندگارترین و دوستداشتنیترین تصویر مادر در سینمای ایران باشد.
بازگشت آدینه به سینما با فیلم کمدی تحسینشده «من دیهگو مارادونا هستم» بهرام توکلی رقم خورد. او در این فیلم در دو نقش بازی کرد و با درک بازی کمدی که پیش از این در کارهای دیگر هم از او دیده بودیم، یکی از بهترین نقشآفرینیهایش را به نمایش گذاشت و نامزد سیمرغ بلورین فجر شد.
ثریا قاسمی

ثریا قاسمی، متولد آذر 1319 در تهران، از خانوادهای هنرمند است که فعالیت هنری خود را در اوایل دهه ۱۳۴۰ با گویندگی رادیو آغاز کرد. او سپس وارد تئاتر شد و در نمایشهایی همچون «آنتیگون» و «آندورا» به کارگردانی رکنالدین خسروی و حمید سمندریان حضور یافت.
اولین حضور سینمایی او در فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی بود، اما به دلیل عدم اکران، موفقیت چندانی نداشت. قاسمی بیشتر فعالیتهای خود را در رادیو، تئاتر و تلویزیون متمرکز کرد و نخستین نقش مهم سینماییاش را در فیلم «خواستگاری» (۱۳۶۸) ایفا کرد. او در دهه ۱۳۷۰ همچون مادرش گزینه اول نقشهای مادر یا همسر سنتی در سینما و به طور ویژه تلویزیون شد.
حضور در سریالهای معروفی مانند «در پناه تو» (۱۳۷۳) و «در قلب من» هر دو از ساختههای حمید لبخنده به شهرت و محبوبیتش در تلویزیون افزود.
موفقیتهای سینمایی قاسمی در دهه ۱۳۷۹ با دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم «مارال» (۱۳۷۹) و حضور در فیلم «شام آخر» (۱۳۸۰) ادامه یافت. این فیلمها نشاندهنده توانمندی قاسمی در ایفای نقشهای پیچیدهتر بود. قاسیم در دهه ۱۳۸۰ بیشتر در تلویزیون فعالیت کرد و در سریالهای تحسینشدهای چون «شب دهم» (۱۳۸۲) با کتایون ریاحی همبازی شد.
در دهه ۱۳۹۰، اگرچه در سینما حضور کمتری داشت، اما در تلویزیون همچنان فعال بود. آخرین حضور موفق سینمایی او در فیلم «ویلاییها» (۱۳۹۶) بود که برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به ارمغان آورد. قاسمی همچنان یکی از چهرههای برجسته تلویزیون و سینمای ایران است.
افسانه بایگان

افسانه بایگان، از چهرههای شاخص سینمای خانوادگی ایران در دهه شصت و هفتاد، بازیگری را پس از انقلاب آغاز کرد.
او که از خانوادهای هنرمند و اصیل بود، در سال ۱۳۶۲ با سریال تحسینشده «سربداران» به کارگردانی محمدعلی نجفی به تلویزیون راه یافت و دو سال بعد با فیلم «گمشده» مهدی صباغزاده نخستین حضور سینمایی خود را تجربه کرد. بایگان خیلی زود به یکی از بازیگران پرکار سینمای ایران تبدیل شد و در نقشهای احساسی و زن مرموز در فیلمهای جنگی و معمایی درخشید. هرچند او بیشتر در سینمای بدنه فعالیت داشت و وارد جریانهای هنریتر سینما نشد، اما با فیلم «دو فیلم با یک بلیت» (۱۳۶۹) داریوش فرهنگ مورد توجه قرار گرفت.
در دهه هفتاد، با نقشآفرینی در فیلمهای موفقی مانند «مرد عوضی» (محمدرضا هنرمند) و «خواهران غریب» (کیومرث پوراحمد) تواناییهایش بیشازپیش دیده شد.
سال ۱۳۷۶، اوج دوران حرفهایاش بود، جایی که در هفت فیلم از جمله «مرد عوضی» و «طوطیا» (ایرج قادری) بازی کرد. اما پس از آن، بهتدریج از سینما فاصله گرفت و بیشتر در تلویزیون فعال شد. در سال ۱۳۸۴، با «کافه ستاره» سامان مقدم، متفاوتترین نقشآفرینیاش را به نمایش گذاشت.
او در نقش زنی که باید مسئولیت خانواده را به دوش بکشد، ترکیبی از ظرافت و قدرت را به نمایش گذاشت و نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شد. پس از آن، بازیاش در «کنعان» (مانی حقیقی) ثابت کرد که ظرفیت بالایی برای حضور در فیلمهای مستقل دارد، اما این موفقیت در سینما تکرار نشد. در تلویزیون، با سریال «وضعیت سفید» (۱۳۸۹) حمید نعمتالله بار دیگر درخشید.
حمیده خیرآبادی

حمیده خیرآبادی، ملقب به «مادر سینمای ایران»، از چهرههای ماندگار سینما و تلویزیون ایران است.
او که مادر بازیگر سرشناس ثریا قاسمی بود، فعالیت هنری خود را از دهه سی آغاز کرد و در دهه چهل وارد تلویزیون شد. حضور او در آثار سینمایی و تلویزیونی به حدی گسترده بود که تا آخرین روزهای فعالیتش در محبوبترین سریالهای ایرانی نقشآفرینی کرد.پیش از انقلاب، خیرآبادی در فیلمهای تجاری بسیاری حضور داشت و همزمان با موج نوی سینمای ایران، با کارگردانان برجسته آن دوره همکاری کرد. خیرآبادی بعد از انقلاب هم همچنان فعال بود و به دلیل توانایی بینظیرش در ایفای نقش مادران دلسوز، به یکی از شناختهشدهترین چهرههای سینمای ایران تبدیل شد.
او علاوه بر نقشهای سنتی، در فیلمهایی همچون «هنرپیشه» و «مادر»، چهرهای متفاوت و ساختارشکن از مادران سینمایی به نمایش گذاشت. در ژانرهای مختلف، از ملودرامهای خانوادگی گرفته تا آثار تاریخی، همیشه نقشی برای او وجود داشت. تأثیرگذاری و ماندگاری او در نقش مادر، جایگاه منحصربهفردی برایش در تاریخ سینمای ایران رقم زد و تا امروز هیچ بازیگری نتوانسته در این جایگاه جایگزین او شود.
ماهایا پطروسیان

ماهایا پطروسیان، بازیگر ارمنیتبار متولد ۱۳۴۸، فارغالتحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیباست.
ورود زودهنگام او به سینما باعث شد که در دهه شصت، در کنار بازیگران نسل اول بعد از انقلاب مانند فریماه فرجامی، به یکی از چهرههای جوان و امیدبخش سینمای ایران تبدیل شود. او نخستین بار در سال ۱۳۶۹ با فیلم «عشق و مرگ» به کارگردانی محمدرضا اعلامی وارد سینما شد، اما بازی در «پرده آخر» واروژ کریم مسیحی بود که توجهها را به او جلب کرد. پطروسیان در سال ۱۳۷۰ با نقشآفرینی در فیلم مهم «ناصرالدین شاه آکتور سینما» ساخته محسن مخملباف، جدیتر گرفته شد.
همان سال با حضور در «دیگه چه خبر؟» تهمینه میلانی، شانس خود را در ژانر کمدی امتحان کرد.
نقطه عطف کارنامه او بازی در نقش یک کولی بهظاهر لال در فیلم «هنرپیشه» (۱۳۷۱) مخملباف بود، که با تحسین گستردهای روبهرو شد و توانایی بالای او در نقشهای دشوار را نشان داد. بااینحال، به طرز غریبی «هنرپیشه» آخرین فیلم برجسته کارنامه پطروسیان شد. او در دهه هفتاد و هشتاد همچنان فعال بود و با کارگردانانی همچون رسول ملاقلیپور، علیرضا داوودنژاد و ایرج قادری همکاری کرد، اما هیچیک از آثارش موفقیت اولیهاش را تکرار نکردند.
حضور در فیلمهای کمدی و تجاری باعث شد که نام او از فهرست بازیگران جریان سینمای هنری کنار گذاشته شود. هرگاه درباره بازیگری او صحبت شود، بیشتر به فیلمهای ابتدایی کارنامهاش و همچنین بازی تحسینشدهاش در تئاتر «معرکه در معرکه» اشاره میشود. بااینحال، بازی چشمگیر او در «اسب حیوان نجیبی است» (۱۳۸۹) عبدالرضا کاهانی، نشان داد که هنوز هم پتانسیل حضور در نقشهای متفاوت و بهخصوص کمدی را دارد.
مریلا زارعی

مریلا زارعی سال ۱۳۷۷ با بازی در فیلم «دو زن» تهمینه میلانی به سینمای ایران معرفی شد و سال ۱۳۸۰ با سریال «پلیس جوان» به شهرت عمومی رسید.
اولین تجربه حضورش در مقابل دوربین به سال ۱۳۷۳ و فیلم مستندنمای جنجالی «سلام سینما» محسن مخملباف بازمیگردد. پس از چند تجربه تلویزیونی و سینمایی، «دو زن» نقطه عطف کارنامهاش شد، فیلمی که علاوه بر تثبیت جایگاه تهمینه میلانی به عنوان یک فیلمساز، استعداد جدیدی از نیکی کریمی را نشان داد و زارعی را به عنوان بازیگری آیندهدار مطرح کرد. با این حال، او بیشتر در نقشهای مکمل درخشید و به ندرت در جایگاه نقش اول ظاهر شد.
زارعی در فیلمهای شاخصی چون «واکنش پنجم» تهمینه میلانی، «سربازهای جمعه» مسعود کیمیایی، و «درباره الی» اصغر فرهادی، با وجود حضور کوتاه، بازیهایی تأثیرگذار ارائه کرد. او در «سربازهای جمعه» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. در ادامه، میلانی نقش اول فیلم «زن زیادی» را به او سپرد، اما نتوانست موفقیتهای پیشینش را با نیکی کریمی تکرار کند.
زارعی در ژانرهای مختلفی از جمله کمدی نیز ایفای نقش کرد که هرچند درخشان نبود، اما قابل قبول به نظر میرسید.
در دهه هشتاد، به جز «سربازهای جمعه»، نقش برجستهای نداشت تا اینکه با فیلم «درباره الی» در سال ۱۳۸۷ دوباره مورد توجه قرار گرفت. او در این سالها پرکارتر شد و در فیلمهایی مانند «کیفر» حسن فتحی و «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی ایفای نقش کرد. با این حال، نقشهایش به تدریج به کلیشهای از زنان معلم، وکیل یا مادران و همسران داغدیده محدود شد.
در همین مسیر، بازی او در «شیار ۱۴۳» نرگس آبیار جایگاهش را تثبیت کرد و جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برایش به ارمغان آورد. در دهه نود، زارعی از ژانر کمدی فاصله گرفت و عمدتاً در نقشهای مادر و همسر فداکار با تمهای مذهبی و اجتماعی ظاهر شد. این تغییر مسیر منجر به موفقیتهای بیشتری شد، از جمله دریافت دومین سیمرغ بلورین برای بازی در «زیر سقف دودی» پوران درخشنده.
با وجود نقشآفرینی در فیلم متفاوت «سوءتفاهم» احمدرضا معتمدی، زارعی همچنان در قالب شخصیتهایی ثابت و درامهای اجتماعی شناخته میشود.
هما روستا

هما روستا هم جزو بازیگرانی است که بیش از سینما، به دنیای تئاتر تعلق داشت. او در سال ۱۳۲۳ در تهران متولد شد اما در مسکو و برلین بزرگ شد و در دانشکده هنرهای دراماتیک بخارست تحصیل کرد. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۹، تدریس در دانشکده هنرهای دراماتیک را آغاز کرد و اولین حضور سینماییاش را با فیلم «دیوار شیشهای» ساموئل خاچیکیان در سال ۱۳۵۰ تجربه کرد.
همکاری او با حمید سمندریان در تئاتر، هم در زندگی شخصی و هم در حرفه هنریاش تأثیر عمیقی گذاشت.
پس از انقلاب، روستا در سال ۱۳۶۵ با فیلم «گزارش یک قتل» دوباره به سینما بازگشت. اما نقطه عطف کارنامه سینماییاش بازی در «پرنده کوچک خوشبختی» (۱۳۶۶) بود که او را به عنوان یک بازیگر توانا مطرح کرد. در ادامه، با بازی در فیلم «تمام وسوسههای زمین» (۱۳۶۸) ساخته حمید سمندریان، بار دیگر نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم فجر شد.
در دهه هفتاد، همکاری با بهرام بیضایی در «مسافران» یکی از خاطرهانگیزترین نقشهایش را برای او رقم زد، حتی با وجود حضور کوتاهش. اما فیلم «از کرخه تا راین» (۱۳۷۱) ابراهیم حاتمیکیا بود که او را بیش از پیش در سینما تثبیت کرد. در این فیلم، روستا نقش خواهر یک رزمنده در حال مرگ را ایفا کرد و برای آن نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
«از کرخه تا راین» هم مسیر حرفهای حاتمیکیا را تغییر داد و هم جایگاه روستا را در سینمای ایران محکمتر کرد.
با وجود موفقیتهای سینمایی، هما روستا همچنان به فعالیت در تئاتر وفادار ماند و در دهههای بعدی نیز نمایشهای مهمی را اجرا کرد. پس از درگذشت حمید سمندریان، او همچنان در صحنه حضور داشت و نمایشهایی مانند «سانتاکروز» و «آنتیگون در نیویورک» را روی صحنه برد. آخرین حضورش در تلویزیون با سریال «ترانه مادری» در سال ۱۳۸۷ بود و آخرین بازیاش روی صحنه، نمایش «باغ آلبالو» به کارگردانی حسن معجونی بود.
هما روستا با کارنامهای درخشان در سینما و تئاتر، از مهمترین چهرههای هنری ایران محسوب میشود که تأثیر عمیقی بر هنر نمایش گذاشت.
ویشکا آسایش

ویشکا آسایش از خانوادهای فرهنگی هنری میآید و با فیزیک منحصربهفرد خود، حضوری متفاوت در سینما و تلویزیون ایران داشته است. او نخستین بار با نقش قطام در سریال تاریخی «امام علی» ساخته داوود میرباقری شناخته شد. این نقش، که با گریم سنگین و پوشش خاصی همراه بود، باعث شد که چهره واقعی او برای بسیاری از مخاطبان ناشناخته بماند.
استقبال از این سریال، مسیر او را به سینما باز کرد و در سال ۱۳۷۶ در فیلم «ساحره» به کارگردانی میرباقری نقشآفرینی کرد. این فیلم، نخستین نامزدی سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را برای او به همراه داشت. پس از موفقیت در «ساحره»، آسایش در فیلمهایی مانند «بلوغ» به ایفای نقش پرداخت، اما در سالهای بعد بیشتر در نقشهای مکمل ظاهر شد.
آسایش که در دانشگاه طراحی صحنه خوانده بود، در بعضی آثار، از جمله فیلم «دنیا» و سریال «معصومیت از دست رفته» طراحی صحنه را بر عهده داشت.
او پس از یک دوره فاصله از سینما در اواخر دهه ۱۳۸۰ بازگشت موفقی داشت و در سال ۱۳۸۹ با فیلم «ورود آقایان ممنوع» به کارگردانی رامبد جوان، توانایی خود را در نقشهای کمدی نشان داد. این فیلم نقطه عطفی در کارنامه او شد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد. آسایش در دهه ۱۳۹۰ بیشتر در ژانر کمدی فعالیت کرد و با سبک خاص بازی، حرکات دست منحصربهفرد و لحن تند، به یکی از چهرههای محبوب این ژانر تبدیل شد.
بااینحال، در درامهایی مانند «برف روی کاجها» نیز تواناییهای خود را به نمایش گذاشت. باوجود بعضی فیلمهای متوسط در کارنامهاش، او همچنان بهعنوان یکی از بازیگران موفق سینمای ایران شناخته میشود.
رؤیا تیموریان

رؤیا تیموریان، متولد 1338، فعالیت هنری خود را از تئاتر آغاز کرد و بهعنوان چهرهای شاخص در این حوزه شناخته شد. اولین نقش مهمش در تلویزیون، بازی در سریال «رعنا» به کارگردانی داوود میرباقری بود.
اما درخشش اصلی او در سینما با فیلم «زندان زنان» (1379) به کارگردانی منیژه حکمت رقم خورد که در آن نقش یک مسئول سختگیر و بیرحم را بازی کرد. بازی او در این فیلم مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و تندیس بهترین بازیگری خانه سینما را از آن خود کرد، هرچند جشنواره فیلم فجر او را نادیده گرفت. پس از این موفقیت، تیموریان در سینما جدیتر گرفته شد، اما همواره در تئاتر و تلویزیون فعالیتهای شاخصی داشت.
توانایی تیموریان در به نمایش گذاشتن نقشهای حساس و چالشبرانگیز، جایگاهش را در هر سه مدیوم نمایشی تثبیت کرد.
هرچند به دلیل دیدهشدن در دهه چهل زندگیاش، معمولاً نقشهای مادر و همسر را بازی کرد، اما در فیلمهایی مانند «قارچ سمی» و «بید مجنون» عملکرد درخشانی داشت. بازی او در نقش پیردختر فیلم «کافه ستاره» نیز وجه دیگری از استعدادش را در ژانر کمدی نشان داد. یکی از نقشهای تأثیرگذار او، حضور کوتاه اما بهیادماندنیاش در «سنتوری» داریوش مهرجویی بود و در «چه خوبه برگشتی» مهرجویی بار دیگر استعداد کمدی خود را به نمایش گذاشت.
رؤیا تیموریان از بازیگران توانمند و معتبر سینمای ایران است که بازیهای ضعیف در کارنامهاش کمتر دیده میشود. او در تلویزیون و تئاتر موفقتر از سینما بود، اما در سینما نیز چند نقش ماندگار و درجهیک دارد.
حضور افتخاری:
- نیکو خردمند
- ژاله علو
- توران مهرزاد
- فریده سپاهمنصور
- پروین سلیمانی
- رویا نونهالی
- سهیلا رضوی
- مهتاج نجومی
- باران کوثری
- هانیه توسلی
- افسر اسدی
- پانتهآ بهرام
- ریما رامینفر
- مهتاب نصیرپور
- محبوبه بیات
- نگار جواهریان
- آزیتا حاجیان
بهترین بازیگران سینمای ایران بعد انقلاب/مردان
تعداد بهترین بازیگران مرد سینمای ایران از زنان بیشتر است. این فهرست بخش مردان را میشد بیشتر از اینها ادامه داد.
البته این توهین به زنان بازیگر سینمای ایران نباشد. ماهیت سینمای ایران به گونهای است که برای مردها بیشتر نقش مینویسد تا زنان. در سالهای دهه هفتاد و بعد هشتاد سعی شد کمی توازن در این حوزه ایجاد شود اما مسیر به انحرافکشیده شده سینمای ایران در دهه هشتاد و بعد به طور جدیتر در دهه نود، یک بار دیگر این توازن را بر هم زد.
حالا به نقطهای رسیدیم که نه بازیگر شاخص و توانای زن در این سینما تربیت میشود و نه مرد. در هر دو بخش تمام بازیگران از سالهای دور سینمای ایران انتخاب شدهاند و این دیدگاهی غیرمنصفانه نیست. سینمای ایران تا پیش از نیمه دوم دهه هشتاد پتانسیل تربیت بازیگر خوب و ماندگار را داشت اما به تدریج این امکان را از دست داد و امروز باقی دیگر افسانه است.
اینجا هم تمرکز بیشتر روی انتخاب بازیگرانی بوده است که در سینما حضور پررنگتر و بازیهای بهیادماندنی داشتهاند.
عزتالله انتظامی

عزتالله انتظامی، چهره ماندگار ایرانی، «آقای بازیگر» لقبی که مجله فیلم به او داد، و یکی از مهمترین و محبوبترین بازیگران سینمای ایران است. جایگاه ویژه و محترمی نزد مردم و اهالی سینما دارد. عزتالله انتظامی متولد تهران، کارش را با پیشپردهخوانی در تماشاخانههای لالهزار شروع کرد.
پیش از انقلاب در بیشمار تئاتر صحنهای و تلویزیونی حضور داشت و در سینما سال 1348 با فیلم «گاو» داریوش مهرجویی به شهرت رسید. با اینکه اولین حضور در سینما به بیست سال قبل در فیلمی به نام «واریته بهاری» ساخته داریوش خطیبی بود. انتظامی بعد از «گاو» به همکاری با داریوش مهرجویی ادامه داد که تقریباً همه موفق و جزو آثار مهم تاریخ سینمای ایران و طبعاً بازیهای خوب این بازیگر بودند.
انتظامی از میان فیلمسازان شاخص و مهم موج نو با ناصر تقوایی در «صادق کرده» و «بیتا» هژیر داریوش کار کرد.
کارنامه قابل دفاع پیش از انقلاب او از نظر مسئولان وقت باعث شد که بعد از انقلاب نه تنها مشکلی برای ادامه حرفهاش نداشته باشد، بلکه به یکی از پرکارترین و شاخصترین بازیگران سینمای ایران به طور ویژه در دهه شصت و هفتاد تبدیل شود. حتی در این دوره هم انتظامی بعضی از بهترین کارهایش را با مهرجویی تجربه کرد. بهعلاوه علی حاتمی که مسیر فیلمسازیاش بعد انقلاب شکل دیگری گرفت و انتظامی را به یکی از گزینههای اصلی و دائمی او برای همکاری تبدیل کرد.
چنین باید گفت که اگر علی حاتمی اینقدر زود از دنیا نمیرفت، انتظامی میتوانست چند شاهکار تاریخی ادبی دیگر را هم در کارنامه بازیگریاش داشته باشد. تنوع ژانر در دهه شصت و هفتاد سینمای ایران باعث شد انتظامی نقشهای متنوعی را بازی کند و در همه عملکرد خوب و گاه استثنایی از خود به نمایش بگذارد.
جدای سینمای مهرجویی که انگار برای انتظامی ساخته شده است، بهخصوص با نقشهای شارلاتانی که مهرجویی برای او در نظر میگرفت، و سینمای حاتمی که او را به خاطر شباهت چهرهاش با شاهان قاجاری گزینه مناسبی برای نقشهای تاریخی میدید، انتظامی در دهه هفتاد به اوج توانایی و شکوفایی در بازیگری رسید. میشود گفت دهه هفتاد نقشهای متنوعتری را برای ارائه به او داشت.
اولش را با «ناصرالدین شاه آکتور سینما» آغاز کرد و تبدیل شدن از شاه قاجار تا گاو مشت حسن را در فیلم هوشمندانه محسن مخملباف طوری به نمایش گذاشت که حجت بازیگری را دستکم تا مدتها بر همه تمام کرد. در «خانه خلوت» مهدی صباغزاده در یکی از متفاوتترین نقشهایش شخصیت یک نویسنده را بازی کرد و خوب ظاهر شد. فیلم به لطف رابطه زیبای او با نیکو خردمند و دخترخواندهشان با بازی فاطمه گودرزی وابسته، یکی از به قول امریکاییهای «حالخوبکن»ترین و لطیفترین فیلمهای سینمای ایران است.
در «روز فرشته»، فیلم کمدی سیاه فانتزی متفاوت بهروز افخمی، انتظامی شخصیتی را بازی کرده که هم میتواند پرسونای شارلاتان و هم مثبت خودش را به نمایش بگذارد.
«روسری آبی» انتظامی را در یکی از کمرنگترین نقشهای کارنامه بازیگریاش یعنی نقش یک عاشق را دارد. اینکه رخشان بنیاعتماد چنین نقشی را به انتظامی داده، در حالی که در جوانی هیچ فیلمسازی او را برای نقش عاشقانه مناسب ندیده بود، از هوشمندی و بلندپروازی اوست. انتظامی متولد 1303 بود.
وقتی به شهرت رسید، چهل و پنج ساله بود و دهه شصت کسی فیلم عاشقانه نمیساخت. آن هم عاشقانهای که یک مرد میانسال نقشاش را بازی کند. انتظامی در هفتاد سالگی نقشی را بازی کرد که شاید هنوز در فرهنگ ما تابو محسوب شود.
نگاه انسانی بنی اعتماد به پدیده عشق در شخصیت رسول «روسری آبی» با بازی متود اکتینگ عزت انتظامی به خوبی به مخاطب منتقل شد. دهه هشتاد، شاید دهه بازنشستگی عزت الله انتظامی به نظر بیاید. حضورش در سینما به نقشهای کوتاه و واعظگونه محدود شد.
شگفتانگیزترینش فیلم «خانه روی آب» بهمن فرمانآرا بود که در نقش پدری به خانه سالمندان سپردهشده در رنج است. سکانس رویاروی او با پسرش رضا کیانیان که عاجزانه از او میخواهد، به خانه برش گرداند، کلاس درس بازیگری است. چند فیلم و بازی خوب دیگر از جمله «دیوانهای از قفس پرید» احمدرضا معتمدی، «گاوخونی» بهروز افخمی و «حکم» مسعود کیمیایی در هشتاد سالگی، از آخرین کارهای شاخص انتظامی در سینمای ایران بود.
جمشید مشایخی

یکی از پنج تن سینمای ایران، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و چهره ماندگار، جمشید مشایخی است که چند سالی از عزتالله انتظامی کوچکتر بود و به همین خاطر و دلایل دیگر تا حد زیادی زیر سایه او قرار گرفت.
با اینکه به لحاظ بازیگری دستکمی که از او نداشت، نقشهای متنوعتری را هم در کارهایش ایفا کرد. به هر حال، رسانهها نقش زیادی در برجسته کردن کار هنرمندان و برچسب دادن به آنها دارند و جمشید مشایخی به این معترض بود که بهحق بود. او و عزتالله انتظامی و سه بازیگر دیگر از پنج تن سینمای ایران، به یک اندازه در تئاتر و سینما زحمت کشیدند و مؤثر بودهاند.
مشایخی کار حرفهای در تئاتر صحنهای را از سال 1336 آغاز کرد و کار تئاتر را تلویزیونی را از سال 1339.
همکاریهای زیادی را با حمید سمندریان و علی نصیریان هم روی صحنه و هم در تلویزیون داشت. آن زمان حضور تئاتریها در سینما تقریباً قدغن بود اما همچون امروز دلایل اقتصادی باعث شد که مشایخی و همتایانش از جمله انتظامی در در دهه چهل به سینما روی بیاورند. مشایخی سال 1342 برای اولین بار در فیلم «جلد مار» هژیر داریوش ظاهر شد و سال 1344 نقش کوتاهی در «خشت و آیینه» ابراهیم گلستان داشت.
اما سال 1348 با «قیصر» مسعود کیمیایی نامش با نقش خان دایی قیصر بر سر زبانها افتاده بود. او همان سال در «گاو» داریوش مهرجویی هم حضور پیدا کرده بود اما «گاو» فیلم انتظامی بود، نه او.
ویژگیهای چهره مشایخی طوری بود که حتی در سی و پنج سالگی (سنش در زمان ساخت «قیصر») شبیه یک مرد بالغ به نظر بیاید و این در سالهای آتی در کارنامه او پررنگتر هم شد. مشایخی بلافاصله بعد از «قیصر» تبدیل به بازیگری پرکار در سینما شد.
اما فیلم بعدی مهم او «شازده احتجاب» بهمن فرمانآرا بر اساس رمان هوشنگ گلشیری بود که سال 1353 اکران شد و نشان داد مشایخی بازیگر مناسبی برای سینمای روشنفکری میتواند باشد. اگرچه در سالهای پیش از انقلاب سهم قابل توجهی در سینمای عامهپسند هم داشت که بهترین نمونهاش فیلم پرفروش «ماه عسل» فریدون گله در کنار بهروز وثوقی و گوگوش بود. که البته از نمونههای محترم سینمای عامهپسند است.
مشایخی در این فیلم با وجود تقریباً سیزده سال تفاوت سنی نقش پدر گوگوش را در این فیلم بازی میکرد. آخرین فیلم مهم او پیش از انقلاب «سوتهدلان» علی حاتمی بود.
همچون انتظامی، جمشید مشایخی بعد از انقلاب به یکی از گزینههای اصلی مناسب برای سینمای تاریخی ادبی علی حاتمی شد. «کمال الملک» محصول 1362 یکی از بهترین نقشها و بازیهای مشایخی است.
او که پیش از انقلاب سریال «سلطان صاحبقران» را با حاتمی کار کرده بود، در کنار پنج تن دیگر سینمای ایران در تمام کارهای تاریخی حاتمی از جمله سریال مهم «هزاردستان» هم حضور داشت که شاهنقش سریال را در آن ایفا میکند. جمشید مشایخی در اواخر دهه پنجاه و بهخصوص شصت، بازیگر مناسب فیلمهای ملودرام بود. بازی احساسی او جان میداد برای نقش پدران زحمتکش و فداکار.
و این روند کمابیش در سالهای بعد هم ادامه داشت. در دهه هفتاد و سالهای بعد مشایخی دیگر نقش اول را نداشت اما مکملهای مهمی را بازی کرد. در سالهای میانسالی و پیری دیگر حتی نقش منفی هم بازی نکرد و یک پرسونای پیر دانا به خود گرفت که شاخصترینش را در «خانه روی آب» فرمانآرا و «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی شاهد بودیم.
محمدعلی کشاورز

محمدعلی کشاورز یکی دیگر از برجستهترین بازیگران ایران بود که با نقشآفرینیهای ماندگار در سینما، تئاتر و تلویزیون به یکی از پنج بازیگر ماندگار تاریخ هنر ایران تبدیل شد.
او دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر بود و در کنار بازیگرانی چون داوود رشیدی، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و علی نصیریان جایگاهی ویژه در تاریخ سینمای ایران دارد. او در اصفهان متولد شد و نام خانوادگیاش در ابتدا «اصلانی» بود. پس از گذراندن دوره سربازی، در هنرستان هنرپیشگی و سپس دانشکده هنرهای دراماتیک تهران تحصیل کرد.
هرچند در رشته پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به هنر، این مسیر را رها کرد. کشاورز با کارگردانان بزرگی مثل علی حاتمی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی و ناصر تقوایی همکاری داشت و با بازیگران بینالمللی همچون آنتونی کوئین و ماکس فون سیدو همبازی بود.
کشاورز فعالیت سینمایی خود را از ۱۳۴۳ با فیلم «شب قوزی» ساخته فرخ غفاری آغاز کرد و با حضور در آثاری چون «خشت و آینه» ابراهیم گلستان (۱۳۴۴) و «رگبار» بهرام بیضایی (۱۳۵۱) پیش از انقلاب و با «کمالالملک» (۱۳۶۲) و «مادر» (۱۳۶۸) هر دو از ساختههای علی حاتمی، بعد از انقلاب خوش درخشید. او برای بازی در فیلم «مادر» نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد شد و یکی از آخرین نقشهای مهمش در «زیر درختان زیتون» (۱۳۷۳) ساخته عباس کیارستمی بود.
در تلویزیون، کشاورز با بازی در سریالهای ماندگاری چون «داییجان ناپلئون» ناصر تقوایی، «هزاردستان»، «سربداران» محمدعلی نجفی، «افسانه سلطان و شبان» داریوش فرهنگ و «پدرسالار» اکبر خواجویی در خاطرهها ماندگار شد. نقش اسدالله خان در سریال محبوب و پربیننده «پدرسالار» یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای اوست.
داوود رشیدی
