بازنشر از : digimag
1403\01\14 10:11:10
انتخاب بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی با توجه به کارنامهی هنری درخشان او کار آسانی نیست
انتخاب بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی با توجه به کارنامهی هنری درخشان او کار آسانی نیست.
پل جیاماتی امسال هم اسکار را از دست داد. این خبر میتواند برای تمام طرفداران این بازیگر سختکوش که حالا برای دههها است که نقشآفرینیهای لایق اسکار از خودش ارائه میدهد، خبر بدی باشد. این بازیگر در نقشهای اصلی و نقشهای مکمل در درام و کمدیها میدرخشد جیاماتی اما احتمالا برای باختن اسکار آماده بوده است؛ هرچه نباشد او طی سالهای فعالیت خود، بارها و بارها نقش بازندهها را ایفا کرده است.
پائول هان، معلم غیرممولی و دمدمی مزاجی که جیاماتی در «جاماندگان» (The Holdovers) پرترهی او را ترسیم میکند، آخرین نمونهای است که این بازیگر در راستای افراد شکستخورده به تصویر کشیده؛ او یک نویسندهی شکستخورده است با نبوغی ستایشنشده، روحیهای درهم شکسته و انزوایی طولانی.
بازی جیاماتی در این فیلم، یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی است. جیاماتی به دنبال قدرت زیاد خود در ایفای نقش شخصیتهای شکستخورده و مغلوب توانسته است تبدیل به یکی از بازیگران ایفا کنندهی نقش این تیپ از شخصیتها شود، اما حقیقت این است که او بازیگری توانا است و میتواند نقشهای مختلف را ایفا کند.
او هم در نقش انسانهای ضعیف میدرخشد و هم در نقش افراد مهم و قدرتمند. او هم میتواند فقیر و بیچاره باشد و هم ثروتمند و با نفوذ.
او میتواند قهرمانی الهامبخش شود یا ضدقهرمانی منزجرکننده. او میتواند آسیبرسان و خشن باشد یا آسیبدیده و بیخطر. جیاماتی میتواند به هر اندازه که یک نقش به آن نیاز دارد، بزرگ یا کوچک شود.
نقش آفرینیهای او هم در سینما و هم در تلویزیون ماندگار هستند او یکی از ستارههای دهه ۱۹۹۰ میلادی است که حالا بعد از گذشت چندین دهه، همچنان در اوج مانده. او بیش از هر چیز، در فیلمهای مستقل ایفای نقش کرده است و نقشآفرینیهای او در این فیلمها تبدیل به بعضی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی شدهاند. جیاماتی به جز سینما، در تلویزیون هم درخشیده است؛ نقشآفرینی او در سریال بیلیونز (Billions) و جان آدامز (John Adams) توانست نگاه منتقدان و مخاطبان را به این بازیگر جلب کند.
او برای سریال «جان آدامز» و ترسیم کردن پرترهای درخشان از یکی از بنیانگذاران ایالات متحدهی آمریکا، توانست گلدن گلوب و جایزهی تلویزیونی امی را به دست آورد.
پل جیاماتی تقریبا در همه نوع فیلم و در نقش انواع و اقسام شخصیتها بازی کرده است. کریس راک وقتی که در حال اجرای مراسم اسکار سال ۲۰۱۶ بود، به این نکته اشاره کرد که به نظر او پل جیاماتی یکی از بهترین بازیگران زندهی سینما است. اگرچه این حرف کریس راک بخشی از یک شوخی طولانی بود، اما باعث شد که بسیاری این سوال را بپرسند که آیا جیاماتی یکی از تعیینکنندهترین بازیگران نسل خودش است یا نه و اگر چنین است، چرا بیش از این در مراسم اسکار از او یاد نمیشود؟ جیاماتی میتواند هر پرترهای را ترسیم نماید.
او در نقشهای کمدی درخشیده است و در فیلمهای درام هم در نقشهای اصلی توانسته است شخصیتهای درگیرکننده را به خوبی تصویر بکشاند.
پل جیاماتی حتی میتواند نقش ضدقهرمانها را هم به خوبی قهرمانها ایفا کند. توانایی او در ایفای نقشهای پیچیده توانسته است کارنامه هنری او را به چیزی تبدیل کند که بسیاری از بازیگران به آن حسودی میکنند. پل جیاماتی یکی از تواناترین و قدرنادیدهترین بازیگران سینمای مدرن است؛ کسی که به دنبال حضور درخشانش در فیلمهای ماندگار تاریخ سینما مورد ستایش قرار میگیرد.
او بارها و بارها طی سالها و با ایفای نقشهای مختلف و همکاری با بعضی از بهترین کارگردانهای هالیوود خودش را به اثبات رسانده است. همکاری دوم او با الکساندر پاین، کارگردان فیلم «جاماندگان» یک بار دیگر استعداد و تواناییهای این بازیگر در سینما را به تصویر کشاند.
جیاماتی همیشه وقتی که قرار باشد ببازد و پس از آن نقش یک ضدقهرمان گیرا را ایفا کند، میتواند عملکردی خارق العاده داشته باشد.
اگرچه این شیوه شاید در فیلمی مانند «مرد عنکبوتی شگفت انگیز دو» (The Amazing Spider-Man 2) جواب نداده باشد، اما در رابطه با فیلم «بهشون شلیک کن» توانست به جذابیت فیلم بیافزاید. این فیلم اکشن قدر نادیده که کلایو اوون در آن نقش یک هفتتیرکش را ایفا میکند میتواند مخاطب را مجذوب نماید. این هفتتیرکش ناگهان درمییابد که در حال دفاع کردن از یک بچهی تازه متولد شده در مقابل لشکری از آدمکشهای حرفهای است.
این فیلم اکشن و کمدی، سرشار از خونریزی است و میتواند در حالی که شما را به خنده میاندازد، ضربان قلب شما را هم بالا ببرد.
طرفداران ژانر اکشن میتوانند این فیلم را تماشا کنند و شاهد یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی باشند. این فیلم با وجود درخشش بازیگران خود، اکشن، کمدی و خون زیادی که در خود جای داده است، نتوانست در گیشه موفق باشد و با بودجهی ۳۹ میلیون دلاری، در گیشه به فروش ۲۶.۸ میلیون دلاری دست پیدا کرد. مجلهی اینترنتی راتن تومیتوز، «بهشون شلیک کن» را یکی از ۱۴۰ فیلم اکشن ضروریای معرفی کرد که هر سینمادوستی باید ببیند.
آیرونکلاد (Ironclad)
اگرچه «آیرونکلاد» بیش از هر چیز یک فیلم جنگی تاریخی است، اما به عنوان یک فیلم اکشن اغراقآمیز قرون وسطی عملکرد بهتری دارد. این فیلم داستان یک شکست است با مضمون افتخار و حیثیت. این فیلم داستان یک شوالیه و مقاومتی همگانی را روایت میکند.
شخصیتهای قهرمان این فیلم از یک قصر حیاتی و استراتژیک در مقابل شاه جان وحشی (پل جیاماتی) حفاظت میکنند. این فیلم اقتباسی آزادانه است از مقاومت قصر راچستر طی سال ۱۲۱۵ میلادی. ماجرای خونبار این فیلم را به سختی میتوان به عنوان یک درس تاریخ قبول کرد، اما تا جایی که به جنبهی سرگرمکنندهبودن این فیلم مربوط باشد و به صحنههای نبرد اکشن این فیلم توجه کنیم، میتوان آن را به عنوان فیلمی خوب معرفی کرد.
این فیلم همچنین یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی است و او در آن پرترهای درخشان از ضدقهرمان شرور فیلم که به راستی تنفربرانگیز است، ترسیم مینماید.
جیاماتی موفق میشود یکی از نقاط برجستهی این فیلم باشد. قسمت دومی با نام «آیرونکلاد: نبرد برای خون» (Ironclad: Battle for Blood) سال ۲۰۱۴ منتشر شد، اما نتوانست مانند قسمت نخست، نظر مثبت منتقدان را جلب کند. «آیرونکلاد» با بودجهی ۲۵ میلیون دلاری ساخته شد و فیلمبرداری آن در سه کشور ایالات متحدهی آمریکا، بریتانیا و آلمان صورت گرفت.
مرد روی ماه (Man on the Moon)
«مرد روی ماه» یکی از بهترین فیلمهای زندگینامهای تاریخ است و جیم کری در آن یکی از بهترین و بامزهترین نقشآفرینیهای خودش را به عنوان نابغهی افسانهای کمدی، اندی کافمن، ارائه داده است. با توجه به این که خود کافمن یک کمدین خارقالعاده و جذاب بود، کری توانست جذابیتها و سبک اجرایی خودش را به شخصیت او اضافه کند و پرترهای کمیک از این بازیگر کمدی فقید ارائه دهد. علاوه بر آن، جیاماتی هم توانست پا به پای جیم کری در این فیلم پیش برود و نقش همکار و دوست قدیمی کافمن، باب زمودا را به خوبی ایفا کند.
با وجود نقشآفرینی درخشان جیم کری در این فیلم به عنوان کافمن، یکی از کمدینهای شناختهشده و یک چهرهی معروف، «مرد روی ماه» در گیشه با شکست مواجه شد. اگرچه این فیلم توانست نظر بعضی از مخاطبان را به خودش جلب کند، اما همچنان یکی از فیلمهای درام زندگینامهای قدرنادیدهی هالیوود میباشد.
«شعبدهباز» یک فیلم رازآلوده جادویی است که ذهن شما را به بازی میگیرد و داستان درگیریهای رمانتیک یک شعبده باز (ادوارد نورتون) را روایت میکند، در حالی که سعی دارد معشوقهی زمان کودکی خودش (جسیکا بیل) را مبهوت نماید.
جیاماتی به عنوان بازیگر نقش مکمل این فیلم، پرترهای درخشان از کارآگاه ارشد، والتر اوهول بیرحم ترسیم میکند؛ کسی که در نهایت شخصیت نورتون را دستگیر میکند. از آن جایی که این فیلم در همان سالی به اکران درآمد که «پرستیژ» (The Prestige) اکران شده بود، شهرت این فیلم تحت تاثیر این فیلم نولان که موضوع اصلی آن هم شعبده بازها بودند قرار گرفت؛ اگرچه هر دوی این فیلمها توانستند نامزد اسکار بهترین فیلمبرداری شوند، اما فیلم نولان بیش از «شعبدهباز» به ماندگاری رسید.
در هنگام اکران، «نیمهی ماه مارس» فیلمی اصیل بود با نگاهی انتقادی به سیاستهای مدرن، اخلاقیات نابودشده و رسواییهایی که در ساختار حکومتی جریان دارد.
این فیلم داستان استفن مایرز (رایان گاسلینگ) را روایت میکند؛ یک کاندید ریاست جمهوری ایدهآلگرا که وقتی کمپین انتخاباتی خود را آغاز میکند به فساد و زشتیهای موجود در این سیستم پی میبرد. بازیگران درخشان این فیلم موفق میشوند آن را سرپا نگه دارند. جورج کلونی، فیلیپ سیمور هافمن، ماریسا تومی، ایوان ریچل وود و جفری رایت از بازیگران این فیلم هستند.
یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی در این فیلم به عنوان تد داف است؛ یک رقیب سیاسی که علیه مایرز دسیسهچینی نموده و به دنبال شکست دادن آن است.
در حالی که فیلم سعی دارد ایدههای سیاسی ساختاریافتهی خود را به نمایش بگذارد، لذت نبردن از نبرد بین جیاماتی و هافمن که مدام تصویر را از یکدیگر میدزدند، کار سختی است. این فیلم با بودجهی ۱۲.۵ میلیون دلاری، توانست در گیشه ۷۶.۳ میلیون دلار بفروشد. جرج کلونی و همکارانش برای نوشتن فیلمنامهی این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی شدند.
این فیلم همچنین در ۴ رشته نامزد گلدن گلوب شد؛ از جمله رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر نقش اصلی مرد.
«بازی برد-برد» یک فیلم جذاب درام و کمدی است و به پل جیاماتی این اجازه را داده تا بتواند توانایی فراوان خود در هر دو نوع این فیلمها را به نمایش بگذارد. او در این فیلم نقش مایک فلاهرتی را ایفا میکند؛ یک وکیل که سعی دارد یکی از موکلهای خودش را که مبتلا به فراموشی است، نجات دهد.
با از راه رسیدن کایل (الکس شفر)، نوهی موکلش، همهچیز به هم میریزد. کایل راه حلی عجیب و غریب برای تیم کشتی مایک ارائه میدهد که معادلات ذهنی مایک را به هم میزند و او را وارد یک شرایط برد-برد می کند. این فیلم ورزشی دلگرم کننده که انسانیت و گرمای آن هرگز اجباری به نظر نمیرسد، ترکیبی است از ژانرها با خطوط جداسازی مشخص و با داستانی هوشمندانه.
بازیگران این فیلم در کنار نقشآفرینی درخشان جیاماتی، توانستهاند کیفیت فیلم را بهبود ببخشند. این فیلم با بودجهی ۵ میلیون دلاری، بیش از ۱۱ میلیون دلار فروخت.
Banks
)یک داستان احساسی تفکر برانگیز از روزهای فراموششدهی دیزنی. «نجات آقای بنکس» به عنوان فیلمی امیدبخش، گذشتهای ایده آل را بازتاب می دهد. داستان این فیلم حول محور زندگی پی.
ال. تراویس (اما تامپسون) میگردد؛ کسی که والت دیزنی (تام هنکس) به دنبال اقتباس از کتاب او، مری پاپینز و تبدیل آن به فیلم است. اگرچه این فیلم به دنبال بعضی از عناصر رمانتیک خود در رابطه با اقتباسش از مری پاپینز مورد انتقاد قرار گرفت، با این حال بازیگران آن توانستند درخششهای کم نظیری از خودشان به جا بگذارند.
در این فیلم که یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی را می توان در آن مشاهده کرد، او نقش رالف، راننده تراویس را ایفا میکند.
تراویس زمانی که هنگام فیلم برداری و ساخت فیلم مری پاپینز، در لس آنجلس حضور داشت، ارتباطی دوست داشتنی با این راننده برقرار کرد. این فیلم با بودجهی ۳۵ میلیون دلاری ساخته شد و در گیشه به فروش نزدیک به ۱۱۸ میلیون دلاری رسید. فیلمبرداری این فیلم در سه کشور ایالات متحدهی آمریکا، بریتانیا واسترالیا انجام گرفت.
فیلمبردار این فیلم جان شوارتزمن بود و موسیقی آن را توماس نیومن ساخت.
اگرچه اشارهی کریس راک به استعداد خارقالعادهی جیاماتی هنگام برگزاری مراسم اسکار درست بود، اما جیاماتی تنها یک بار نامزد اسکار شده است. نامزدیای که او به دنبال حضور در فیلم زندگینامهای و ورزشی ران هاوارد، «مرد سیندرلایی» به دست آورد، کاملا حقش بود و حتی به عقیدهی بسیاری، آن سال او باید به جای جورج کلونی که برای فیلم سریانا (Syriana) این جایزه را به دست آورد، اسکار را به خانه میبرد.
جیاماتی به عنوان مربی مشتزنی جیمز جی برادداک (راسل کرو) الهام بخش است.
این فیلم که یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی میباشد، او را به نمایش میگذارد در اوج کارنامهی حرفهایاش. حضور جیاماتی در این فیلم فقط برای برادداک الهام بخش نیست، بلکه برای تمام مخاطبان هم الهامبخش است. او الگویی است که تمام معلمان بزرگ باید از آن پیروی کنند.
این فیلم توانست علاوه بر اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، در دو رشتهی دیگر هم نامزد این جایزه شود. دو بازیگر مرد این فیلم یعنی جیاماتی و کرو نامزد گلدن گلوب هم شدند. جیاماتی توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از انجمن بازیگران آمریکا را برای بازی در نقش این سرمربی مشتزنی به دست آورد.
مستقیم از کامپتن (Straight Outta Compton)
جیاماتی وقتی که سال ۲۰۱۵ در این فیلم زندگینامهای حضور یافت، خودش را به چالش بزرگی دعوت کرد. نقش جری هلر در تاریخ ان.
دبلیو. ای. همیشه بحث برانگیز بوده است و برای یک بازیگر، ایفا کردن نقش اشخاص واقعی که هنوز زنده هستند و میتوانند نقشآفرینیها را ببینند و به آنها انتقاد کنند، همیشه سخت است.
نقشآفرینی جیاماتی در این فیلم خیرهکننده است. او در «مستقیم از کامپتن» تبدیل به چیزی بیشتر از یک تهیهکنندهی موسیقی اغواکننده میشود. لحظاتی وجود دارند که به نظر میرسد او در آنها با تمام وجود به ایزی ای (جیسون میچل) و مشکلات شخصیاش اهمیت میدهد.
در این فیلم شاهد یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی هستیم که او در آن چند چهره دارد. ایفای چنین نقشی میتواند برای هر بازیگری مشکل باشد. این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی شد.
عشق و بخشش (Love & Mercy)
«عشق و بخشش» که یک سال پیش از «مستقیم از کمپتون» منتشر شد را میتوان یکی از قدرنادیدهترین فیلمهای ژانر زندگینامهای موسیقیایی در نظر گرفت. این فیلم داستان بیچ بویز را طی دو دورهی مختلف از کارنامه هنریاش روایت میکند. در یکی از این دورهها، پل دونو نقش ویلسون جوانتر را طی اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی ایفا میکند و درگیریهای اولیهاش با مشکلات سلامتی را به تصویر میکشاند و در دیگری، جان کیوسک پرترهی یک نسخهی مسنتر از این هنرمند را ترسیم میکند که بار دیگر این بار در دهه ۱۹۸۰ میلادی در مقابل همان بیماری قرار میگیرد.
در این فیلم که ستارههای زیادی در آن ایفای نقش میکنند، جیاماتی نقش دکتر ایگنلندی، رواشناس وحشتناک و سو استفاده کنندهی ویلسون را ایفا میکند؛ کسی که برای مدتی تبدیل به قیم قانونی این هنرمند میشود.
با وجود داستان دردناک این فیلم، فیلمساز تلاش کرده است تا جای ممکن به واقعیت پایبند بماند. پل دونو برای بازی در این فیلم توانست نامزد دریافت گلدن گلوب شود. ویلسون بعد از تماشای این فیلم، از بازیگران آن تقدیر کرد، اما در مجموع تماشای آن را تجربهای تلخ خواند.
این فیلم با بودجهی ۱۰ میلیون دلاری، ۲۸.۶ میلیون دلار فروخت.
«شکوه آمریکایی» یکی از بهترین فیلمهای کمیک بوکی تاریخ است، اما هیچ ربطی به ابرقهرمانها ندارد. در این فیلم که یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی است، او نقش یک انیمیشنساز افسانهای به نام هاروی پارکر را ایفا میکند؛ کسی که کتابهای کمیکاش حول محور افراد واقعی میگردند و به مسائلی میپردازند که همه می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و به آن بخندند.
ساختار خلاقانهی این فیلم، نقشآفرینی درخشان جیاماتی را با پارکر واقعی و بسیاری از نمونه کارهایی که او از طریق انیمیشن به آنها زندگی بخشیده است ترکیب میکند. اگرچه این فیلم توانست یک نامزدی اسکار در رشتهی بهترین فیلمامهی اقتباسی به دست آورد، اما پل جیاماتی و نقشآفرینی درخشانش یک بار دیگر قدرنادیده ماندند و یک بار دیگر به آنها توجهی نشد.
نتفلیکس گاهی بعضی از فیلمهای مستقل خیلی خوب جشنوارهی ساندنس را انتخاب میکند و درست پیش از پخش کردنشان فراموش می کند آنها را به خوبی تبلیغ کند.
این فیلم درام عاشقانهی زیبا از تامارا جینکینز، فیلمی اصیل است دربارهی واقعیتهای روابط انسانی در میانسالی. جیاماتی و هان در این فیلم نقش یک زوج که هر دو نویسنده هستند را ایفا میکنند؛ آنها با وجود موانع فراوانی که بر سر راهشان قرار دارد، دوست دارند تبدیل به پدر و مادر شوند. جنکینز که فیلمنامهی این فیلم را هم نوشته، توانسته است در این کمدی تلخ، گرمایی خیرهکننده و جذابیتی پنهان بگنجاند.
او در این فیلم، این زوج درخشان را کنار یکدیگر قرار داد و جیاماتی و هان توانستند از این چالش سربلند بیرون بیایند.
علاوه بر ایفای نقشهای اصلی و مهم در فیلمهای بزرگ، پل جیاماتی همچنین نقشآفرینیهای کوتاهی هم از خودش در بسیاری از فیلمهای مدرن کلاسیک به جای گذاشته است. یکی از چنین حضورهایی را او در فیلم درام تاریخی و زندگینامهای «۱۲ سال بردگی» که به داستان زندگی سولومون نورثاپ میپردازد، ایفا کرده است.
نورثاپ مرد آزادی بود که دزدیده شد و به عنوان یک برده به فروش رفت. او به مدت دوازده سال مجبور شد در مزرعهای در لوئیزیانا به کار بپردازد. تمام نقشآفرینیهای این فیلم درخشانند، از نقشآفرینی با صلابت چیویتل اجیوفور به عنوان نقش اصلی گرفته تا پرترهی ترسناکی که مایکل فسپندر از ادوین اپس ترسیم نموده است.
نخستین نقشآفرینی لوپیتا نیونگو به عنوان بردهی محبوب اپس که او از آن سو استفاده مینمود، نقشآفرینیای شد که توانست برای نیونگو اسکار را به ارمغان بیاورد.
جیاماتی در این فیلم نقش توپلوس فریمن را ایفا میکند؛ یک تاجر بردهی تاثیرگذار در داستان که به نورتاپ هویتی غیرقانونی میدهد و او را به صاحب مزرعهای جورجینیایی میفروشد. این فیلم در ۹ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۳ اسکار بگیرد؛ اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین فیلمنامهی اقتباسی.
سالها پیش از این که جیاماتی به عنوان یک بازیگر با استعداد شناخته شود، در چندین نقش مکمل کوچک حضور پیدا کرد و با بعضی از بهترین کارگردانهای هالیوود همکاری نمود.
یکی از این همکاریهای او در فیلم حماسی جنگ جهانی دوم استیون اسپیلبرگ، «نجات سرباز رایان» رخ داد. این فیلم داستان گروهی از سربازها را روایت میکند که وظیفه یافتهاند سربازی به نام رایان که سه برادر دیگرش در جنگ فوت کردهاند را پیدا کنند و او را به خانه، نزد مادرش بازگردانند. این فیلم که یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی را در خودش جای داده است، میتواند شما را به گریه بیندازد.
جیاماتی در این فیلم نقش سرهنگ ویلیام شیل خسته و جنگزده را ایفا میکند؛ سرهنگی که کاپیتان میلر (تام هنکس) و گروهش در منطقهی نوویل اوپلین با او روبهرو میشوند.
جایی که یک تک تیرانداز آلمانی آنها را متوقف کرده است. این تنها صحنهای است که جیاماتی در «نجات سرباز رایان» در آن حضور یافته، اما یکی از به یادماندنیترین و پرتنشترین صحنههای این فیلم میباشد. او یکی از ماندگارترین دیالوگهای این فیلم را به زبان میآورد: «قوزکهای من مثل قوزکهای یه پیرزن.» این جمله نشاندهندهی یک جیاماتی جوان با رایحهی کمدی است.
جوانی که قرار است تبدیل به بازیگری بزرگ شود.
پیش از این که همکاری دوم پل جیاماتی و الکساندر پین در فیلم «جاماندگان» یکبار دیگر باعث درخشش این دو ستارهی سینمایی شود، این دو هنرمند سال ۲۰۰۴ با یکدیگر کار کرده بودند. «راههای فرعی» که احتمالا هنگام ساخت آن هردوی این هنرمندان در نقاط اوج کارنامهی هنری خودشان بودهاند، یکی از بهترین نقشآفرینیهای پل جیاماتی را به تصویر میکشاند.
او در این فیلم، کمدی و درام را در سطوحی عمیق با یکدیگر ترکیب میکند و شخصیتی را خلق مینماید که از درون شکسته است و از بیرون در تلاش است تا زندگی قبلی خود را پشت سر بگذارد.
جیاماتی در این فیلم نقش مایلز ریموند را ایفا میکند؛ کسی که زندگیاش با همسر قبلیاش با شکست مواجه شده و نوشتههایش نمیتوانند به موفیت دست پیدا کنند. او در حالی که همراه با بهترین دوستش مسافرت میکند، سعی دارد زندگی قبلی خودش را فراموش کند. این فیلم یکی از بهترین فیلمهای جادهای تاریخ سینما است و به اندازهای واقعگرا میباشد که میتوان مفاهیم زندگی و عشق را به راحتی از آن دریافت کرد.
این فیلم در ۵ رشته نامزد اسکار شد و الکساندر پین به همراه جیم تیلور توانستند اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی را به دست آورند.
منبع: collider
/*/